به نوشته سایت خبری خبر آنلاین ،علی کریمی از تیم ملی رفت تا یک رویا برای پرورش مربی ایرانی دوست داشتنی زیر نظر کروش به باد برود.

به گزارش مبارکه نا به نقل از او علی کریمی است با مختصات خاص خودش. یک بار دیگر آمپر چسباند. او رفت ، با کارلوس کروش هم نتوانست کار کند. دوباره ساکش را بست و درحالی که در عصبانیت حرفهای تندی هم می زد ، هتل المپیک را ترک کرده و رفته. چرا رفته؟ خودش نوشته رفته چون:« نمی توانسته خدمت کند ، نخواسته که خیانت کند. » اصل ماجرا چه بوده؟ این روایت پرسپولیسی هاست:«چون کادرفنی محمد نوری را انتخاب نکرده ، کریمی شاکی شده و رفته…» روایتی که خیلی به واقعیت نمی تواند نزدیک باشد چون همین چند روز قبل او در حضور وزیر ورزش خواسته بود دو بازیکن به تیم ملی اضافه شوند.دو بازیکن سرباز تیم. شایعه دیگر ماجرای نشستنش روی سکوهاست . اینکه برایش جایی روی نیمکت ندارند پس ناراحت شده .البته این را علی از همان لحظه اول می دانسته. اینکه مدرک مربیگری ندارد و کنفدراسیون فوتبال آسیا هم مثل فدراسیون خودمان نیست که مثلا برای علی کریمی کارت مسئول تدارکات صادر کند و او با آن کارت روی نیمکت بنشیند. شایعه سوم اما بدتر از همه شایعات قبلی است. او شاکی بوده ، شاکی از تبعیض در پرداخت پاداش ها از سوی وزارت ورزش . اینکه چرا پاداش فقط به بازیکنان جام جهانی رفته تعلق گرفته؟چرا به کادرفنی داده نشده و او این را توهین به خود و همکارانش می داند. علی که در همان دیدار با وزیر مثل دیگر اعضای کادرفنی گفته بود دغدغه مالی ندارند. او که روز اول گفته بود امده تا چیز یاد بگیرد چه بی موقع اردو را ترک کرد ، آن هم در روزی که دلخور بوده از صبحش و می گویند پیگیر ماجرایی بوده که بی ارتباط به خبر پاداش های اخیر وزارت ورزش نبوده است.

همین چند روز قبل بود که در دیدار با وزیر ورزش همه را امیدوار کرده بود به داشتن یک مربی بزرگ ایرانی متفاوت. پسری که چشم در چشم وزیر ورزش می گوید:«اگر تیم ملی کمپ تمرینی درست داشت ، اگر کفپوش سالنی که رویش نشستیم برای دوران مدیریت صفایی نبود ، اگر به زیرساخت های ورزش می رسیدیم نیاز نداشتیم برای اردوی تمرینی به آفریقا برویم.» هم او که پیشتر گفته بود:« رفته اند در اهواز شهر آفتاب ورزشگاهی 50 هزار تفری ساختند که همه 50 هزار نفر زیر تیغ آفتاب می مانند.» او که تک واژه هایی می گوید از جنس دانستن. او اما در عمل همیشه در بزنگاهها کاری را می کند که نباید بکند. یکبار پروین ، بار دیگر برانکو ، یکبار دایی ،مدتی با قطبی و دفعه بعد یحیی ، گاهی بلاژویچ و حتما زمانی هم با هیتسفلد . او عادت دارد به زدن زیر همه چیز و رفتن. اگرچه او برای کروش همه آنچه مربی نیاز داشت را انجام داد ،او زمانی از اردو رفت که تیم ملی عازم مسابقات بود و دیگر سرمربی دغدغه فشار افکار عمومی برای حضور دستیار ایرانی را ندارد. بازی اما برای او طور دیگری است. او به تیم ملی پشت کرده. برای بار چندم.

علی اما همانی است که خیلی ها برای کارهای خارج از فوتبالش دوستش دارند. او که دست به خیر است ، شهامت دارد و می تواند لیدری مناسب برای جریان های اجتماعی باشد. پسری که انگار ساخته شده تا ستاره رسانه ای باشد. برای انتقاد ، برای هدیه دادن پیراهن و برای جوش آوردن های انفجاری. شاید او جنسش جنس نیمکت و اعصاب و اخلاقش ، مناسب مربیگری نیست.او که فوتبال را هم خیلی دوست نداشت اما ستاره ای بود ، شاید به این فکر میکند که مرد مربیگری نیست مرد زندگی پر فشار با استرسی در مرز انفجار.

او اما فارغ از همه این عصبیت کنترل ناشدنی دوست داشتنی است و به سادگی می توان از جذابیتش به عنوان سوپراستار فوتبال گذشت.