شعر طنز محمد جاوید در رثای تقاضای دولت از مردم برای انصراف از دریافت یارانه به شرح زیر است.
خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است
يارانه نگيريد كه دولت نگران است
كفگير ته ديگ زده دولت تدبير
باد بدي از جانب صندوق وزان است
دخل همه را كرده طرف خرج عطينا
اين كار ز موجودي صندوق عيان است
فيكس است حقوق من و تو در همه سال
نرخ همه اجناس ولي در نوسان است
آن چيز كه مفت است فقط جان من و توست
حتي چُس فيل و پفك و چيپس گران است
يارانه نگيريد اگرچند بميريد
در روز جزا اجر همه باغ جنان است
از فرط نخوردن چه كسي مرده بَبَم جان؟
دانيد نخوردن چقدر پرهيجان است؟
اي كاش كه سوراخ همه دوخته مي شد
آن چاه بزرگي كه مسمي به دهان است
يارانه نگيريد كه چرك كف دست است
چركي كه پر از ميكروب و آسيب و زيان است
اين چرك ولي بهر فلاني شده نعمت
بابك همه جا در پي اين چرك روان است
طي دو سه سالي شده در چرك شناور
دارايي او گُنده تر از حدس و گمان است
يارانه نگيريد اگر طالب فيضيد
اين فيض نه آن ناصر با نام و نشان است
از سوژه اگر تا به سحر شعر بگويم
از نوك قلم قافيه چون سيل روان است
جاويد وليكن بكش آن زيپ دهان را
چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است
القصه كه يارانه نگيريد ز دولت
چون عامل آلزايمر و فتق و سرطان است
منبع: فرهنگ نیوز
Sunday, 24 November , 2024