«ماه مبارک رمضان، به خاطر تأثیر بسزائی که در خودسازی و آینده‌سازی، افزایش اعتقادات و مقاومت بچه‌ها در برابر شکنجه روحی و جسمی بعثی‌ها داشت، بهترین هدیه به اسرا بود و ماه رمضانی را که از نظر خلوص اعتقادات، معنویت و نیایش در اسارت داشتیم، بعدها تجربه نکرده‌ام.»

به گزارش مبارکه نا؛ اصغر حبیبی در ۱۵ سالگی با دست بردن در شناسنامه، پا به جبهه حق علیه باطل گذاشت. او که به عنوان بسیجی از طرف لشگر هشت نجف اشرف به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شده بود، پس از دو سال حضور مستمر در جبهه در اسفندماه ۱۳۶۲ و در جریان عملیات خیبر به همراه تعدادی از هم‌رزمان خود به اسارت عراقی‌ها در آمد.

اصغر حبیبی با اشاره به اولین روزهای اسارت اظهار کرد: بعثی‌ها به‌گونه‌ای نگهبانان اردوگاه را شست‌وشوی مغزی داده بودند که فکر می‌کردند ما مسلمان نیستیم و کافر هستیم؛ وقتی روز اول ماه رمضان، نماز ظهر و عصر را می‌خواندم، نگهبان بعثی گوشش را نزدیک آورد و گفت: نماز می‌خوانی؟ بخوان ببینم چه طور می‌خوانی؟ وقتی بلند الله اکبر، گفتم و شروع به نماز خواندن کردم، گفت ببینم مگر شما کافر نیستی؟ او خیلی تعجب کرد که ما مانند آنها نماز می‌خوانیم.

وی یکی از مهم‌ترین مشکلات روزه‌داری در دوران اسارت را وعده‌های سحری و افطاری دانست و افزود: مسئولان اردوگاه در سال اول با پیشنهادمان مبنی بر سحری به جای صبحانه، و افطار به جای نهار موافقت نکردند، روزهای اول عملاً با مشکل سحری و افطار مواجه بودیم و ظرفی برای نگهداری غذای صبحانه و نهار برای خوردن سحری و افطار نداشتیم و ناچار بودیم غذای ظهر را در نایلون و پلاستیک بریزیم تا سحری نگه داریم که با توجه با آب و هوای گرم عراق زود خراب و فاسد می‌شد، اما هر جور بود بچه‌ها روزه می‌گرفتند.

این آزاده با بیان اینکه از سال دوم به بعد مشکل سحری و افطاری کم‌کم درست شد و نزدیک اذان سحری و افطاری می‌دادند، اظهار کرد: غذای روزهای عادی ما در دوران اسارت با ماه مبارک رمضان هیچ فرقی نداشت؛ بعضی مواقع گوشت یخ‌زده‌ای می‌دادند که از بسته‌بندی آن ۱۰، ۲۰ سال گذشته بود، آن‌چنان یخ زده که وقتی به زمین می‌افتاد مانند شیشه، گوشت و استخوان با هم تکه تکه می‌شد و بعد از آب شدن یخ آن تازه می‌دیدیم پر از کرم است، یعنی گوشت منجمد قبلاً گندیده و کرم زده بود و ما مجبور بودیم، چندین‌بار آن را بپزیم و از صافی بگذرانیم تا بشود خورد، یا پوست بادمجان، سیب‌زمینی و دیگر سبزیجات خشک شده که روی گونی آن نوشته شده بود، «برای حیوانات» به ما می‌دادند و با چه مشقتی با آن غذا درست می‌کردیم.

حبیبی با اشاره به شب‌های قدر دوران اسارت گفت: اسرا مقید بودند، تمام اعمالی را که برای این شب‌ها وارد شده است، انجام بدهند، مثلاً غسل شب قدر، یکی از این اعمال بود که باید قبل از اذان مغرب انجام شود، عراقی‌ها اجازه نمی‌دادند برای حمام بیرون بیاییم یا آب به داخل آسایشگاه ببریم که باز با نایلون آب را داخل آسایشگاه می‌بردیم و این محدودیت هم باعث نشد بچه‌ها بی‌خیال انجام غسل شب قدر شوند.

این آزاده افزود: یکی دیگر از اعمال، خواندن هزار رکعت نماز بود که اکثر بچه‌ها مقید به انجام آن بودند.

وی با اشاره به اینکه حال و هوای شب‌های قدر دوران اسارت توصیف‌شدنی نیست، گفت: اسرا در این شب‌ها کمتر برای آزادی خود دعا می‌کردند، بلکه آنها بیشتر برای ظهور امام زمان (عج)، پیروزی رزمندگان اسلام و سلامتی امام (ره) دعا می‌کردند.

حبیبی با بیان اینکه اسرا از خواندن دسته‌جمعی دعای قرآن در شب‌های قدر نمی‌گذشتند، افزود: بعثی‌ها از تجمع و انجام اعمال جمعی به شدت خودداری می‌کردند، اما ما با گذاشتن نگهبان‌هایی تلاش می‌کردیم، بدون اینکه آنها متوجه شوند، این عمل مهم شب قدر را به جا آوریم.