در این مطلب پاسخ به پرسش‌های کلیدی درباره واقعه شهادت حضرت فاطمه(س) بر اساس پژوهشی که در منابع اصلی و دست اول تاریخ جمع آوری شده را مشاهده می کنید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، روزهای پس از رحلت رسول‌خدا(ص) از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ اسلام است. می‌دانیم که با رحلت رسول‌خدا(ص) جریان سقیفه شکل گرفت که آثار و پیامدهایی داشت. از تلخ‌ترین آثار این رخداد، هجمه به خانه حضرت فاطمه(س) به منظور بیعت‌گیری بود.

در این هجمه، حضرت فاطمه(س) دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش محسن را سقط کرد. از جمله پرسش‌های کلیدی درباره این واقعه، تاریخ رخداد آن است، زیرا با روشن‌شدن پاسخ این پرسش، هم می‌توان تاریخ شهادت محسن را به دست آورد، هم تاریخ اخذ بیعت اجباری از امام علی(ع) و هم طول مدت بیماری و بستری شدن حضرت فاطمه(س) را که به شهادت ایشان منجر شد.

در این بحث، شواهدی ارائه می‌شود تا ببینیم آنچه گفته و مشهور شده که هجمه به خانه فاطمه(س) در روزهای آغازین پس از رحلت رسول‌خدا…(ص) بوده، صحیح است یا خیر؟ ابتدا نکته‌ای را درباره شهادت محسن‌بن علی(ع) یادآور می‌شویم.

تاریخ شهادت حضرت محسن(ع)

ایام ربیع‌الاول علی الظاهر و بر اساس محاسبات ـ بدون روایت خاص ـ ایام سقط یا شهادت حضرت محسن فرزند حضرت فاطمه(س) دانسته می‌شود. و البته این موضوع (تعیین تاریخ شهادت) از موضوعات جدیدی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آن بها داده شده و روز شهادت محسن‌بن علی(ع) تلقی شده است، حال آنکه نه در تاریخ و نه در روایات، به تاریخ شهادت اشاره‌ای نشده است.

ظاهراً مبنای این گونه گزارش‌ها، قول مشهور علمای شیعه است که از یک طرف، رحلت حضرت رسول‌خدا(ص)، را 28 صفر دانسته و از طرف دیگر، شهادت محسن‌بن علی را در پی رحلت پیامبر(ص) نقل کرده‌اند. از مجموع این دو گزارش، شهادت این نوزاد در ربیع الاول نتیجه گرفته می‌شود. بنابر این، برای بررسی دقیق زمان شهادت حضرت محسن لازم است زمان رحلت پیامبر(ص) بررسی شود.

ابتدا به خبر معتبر امام صادق(ع) درباره سقط محسن و سبب شهادتِ حضرت فاطمه(س) اشاره می‌کنیم. درباره چگونگی سقط محسن، خبر معتبر و مسندی از امام صادق(ع) نقل شده که حضرت، علت سقط حضرت محسن(ع) و شهادت حضرت فاطمه(س) را ضربت قنفذ با غلاف شمشیر معرفی می‌کند:

عن أبی‌بصیر، عن أبی عبدالله جعفر‌بن محمد(ع)، قال: … و قبضت فی جمادی الآخره یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنه إحدى‌عشره من الهجره. وکان سبب وفاتها أن قنفذا مولى عمر لکزها بنعل السیف بأمره، فأسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا، ولم تدع أحدا ممن آذاها یدخل علیها؛ فاطمه(س) در روز سه‌شنبه، سوم جمادی‌الثانی سال یازدهم هجری رحلت کرد و سبب وفات او آن بود که قنفذـ غلام عمر و به فرمان اوـ فاطمه(س) را با غلاف شمشیر مضروب ساخت و موجب سقط محسن شد و پس از آن به مریضی شدیدی دچار گشت و هیچ یک از کسانی که او را آزرده بودند را اجازه نداد به ملاقاتش بیایند.1

درباره عنوان شهیده برای حضرت فاطمه(س) نیز مستند ما، حدیث نقل شده از امام کاظم(ع) در اصول کافی است که فرمودند: «ان فاطمة صدیقة شهیدة».2

تاریخ رحلت رسول‌خدا(ص)

تاریخ ولادت و وفات پیامبر و زمان هجرت ایشان به مدینه، از جمله مباحثی است که در اصول کافی از آنها یاد شده است. البته این تاریخ‌ها را کلینی در بعضی از ابواب، به نقل از دیگران و در بعضی از ابواب، طبق قول خود ذکر کرده است، از جمله اینکه بدون نقل روایتی، درباره میلاد پیامبر(ص) گفته‌اند: «ولد فی الثانی عشر من شهر ربیع‌الاول». عامه هم همین روز را میلاد پیغمبر اکرم(ص) و همچنین روز رسیدن پیغمبر اکرم به قبا دانسته‌اند که ظاهراً در روز رسیدن به قبا اختلافی نیست.

هیچ منبعی برای 28 صفر به عنوان روز درگذشت پیامبر(ص) ـ به رغم شهرتی که در مجالس و محافل پیدا کرده ـ جز کلام مرحوم شیخ مفید در ارشاد وجود ندارد. و این در حالی است که مرحوم شیخ مفید هم بدون استناد به هیچ منبعی 28 صفر را وفات پیغمبر اکرم(ص) دانسته است.3 البته طبق نقل‌هایی که قراین و مؤیدات بیشتری دارد، روز رحلت آن حضرت، دوم ربیع‌الاول است. حتی در اخباری که از ائمه(ع)، روایت و نقل شده، از جمله روایتی که در کتاب تاریخ اهل البیت4 آمده و سند آن به نصر‌بن علی جهضمی از اصحاب امام رضا(ع) می‌رسد،5 به دوم ربیع‌الاول اشاره دارد، اما چون مرحوم شیخ مفید 28 صفر را ذکر کرده، در میان شیعه مشهور شده است. در میان عامه نیز دوازدهم ربیع‌الاول شهرت دارد و 28 صفر روز شدت بیماری پیغمبر اکرم است و این موضوع، مدارک تاریخی دقیقی دارد.

زمان هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)

مسئله دیگری که قابل بررسی است این است که هجوم به خانه فاطمه(س) آیا بلافاصله بعد از رحلت پیغمبراکرم(ص) ـ حال تاریخ درگذشت پیامبر(ص) 28 صفر باشد یا دوم ربیع‌الاول که مختار بنده است ـ بوده تا بر اساس حدس و تخمین و قیاس نیز نتیجه بگیریم که در ماه ربیع‌الاول شهادت محسن‌بن علی رخ داده است.
در مجالس و محافل به‌گونه‌ای گفته می‌شود که گویا این اتفاقات پس از درگذشت پیغمبر اکرم(ص) و پشت سر هم پیش آمده و گاهی هم در مراثی برخی از شعرای شیعه، مخصوصاً مرثیه‌هایی که به بعضی از شعرا یا علما منسوب است، مثل مرحوم شیخ صالح کواز حلی و امثال او به صورت متوالی ذکر شده است.

قدیم‌ترین متنی که در این زمینه داریم از مرحوم شیخ مفید در ارشاد است که طبق واقعیت است. شیخ مفید در ارشاد می‌گوید هنوز جنازه پیامبر اکرم(ص) بر زمین بود که اینها به آل‌محمد(ص) رحم نکرده و تعدی و تجاوز کردند و حق آل محمد را غصب کردند. البته منظور وی سقیفه و غصب خلافت است، نه اینکه شیخ مفید هم بخواهد این حوادث را عطف بر درگذشت پیغمبر اکرم(ص) کند و بگوید این حوادث بلافاصله بعد از وفات واقع شده اشت. اما شعرای شیعه نیز در اشعار خود، حوادث را به بعد از درگذشت پیامبر(ص) نسبت داده‌اند.
همچنین از جمله مسائلی که بعد از درگذشت پیامبر مطرح شده خطبه فدکیه حضرت صدیقه کبری(س) و نیز این مسئله است که امیرالمؤمنین(ع)، چهل شب حضرت فاطمه کبری(س) را سوار بر درازگوشی می‌کردند و بر درِ خانه­های مهاجر و انصار می‌بردند. البته از نظر طول زمان در این مسئله اخیر، قدری مبالغه شده و به نظر می‌رسد چند شب بیشتر نبوده است.

این مسائل، سؤال‌هایی را در ذهن انسان پدید می‌آورد که اینها چگونه با یکدیگر جمع می‌شود؟ آیا می‌شود کسی که آن حوادث بر او وارد شده با آن کیفیت به مسجد بیاید؟ کدام یک از این اتفاقات مقدم بوده و کدام یک متأخر؟ به اعتقاد بنده، هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) ـ بر خلاف آنچه مشهور شده ـ دست کم حدود پنجاه روز پس از رحلت رسول‌خدا…(ص) رخ داده است. اما شواهدی که بر این مدعا دلالت دارد، عبارت است از:

1. اعزام سپاه اسامه و جریان بُریده

طبق برخی شواهد هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. می‌دانیم که رسول­خدا(ص) در اواخر عُمر، دستور اعزام سپاه اسامه را به شام با تأکید صادر کرد. اما مشهور آن است که قصد پیامبر(ص) از آماده‌سازی سپاه اسامه، دور نمودن مخالفان از مرکز حکومت اسلامی بوده است. امیرالمؤمنین(ع) در یک جا به این قصد پیامبر(ص) اشاره کرده7 و در یکی دو نقل، مضمون آن آمده است.

و بر این اساس، علمای شیعه با صراحت و به طور قطعی هدف پیامبر را از تجهیز سپاه اسامه، این امر معرفی و تحلیل می‌کنند که قصد پیغمبر اکرم(ص) این بوده که با تجهیز جیش اسامه، کسانی را که در صدد بودند به وصیت مؤکد و مکرر پیغمبر اکرم…(ص) از اوایل بعثت تا روز رحلتشان در مورد جانشینی و وصایت و خلافت امیرالمؤمنین(ع)، عمل نکنند، ضمن سپاه اسامه از مدینه خارج کند و مسئله جانشینی امیرالمؤمنین(ع) تثبیت و مستقر شود به گونه‌ای که بعد از برگشت آنها امر خلافت امیرالمؤمنین(ع) تمام شده باشد. ولی همه می‌دانیم که این خواسته پیغمبر(ص) به مرحله عمل نرسید و انجام نشد. به عنوان مثال به سخن شیخ مفید در این باره توجه کنید:

سپس اسامه را به فرماندهی انتخاب کرد و پرچم را به نام او بست و به او دستور داد که به سوی سرزمین روم، همان جایی که پدرش به شهادت رسید حرکت کنند،‌ نظر حضرت این بود که مهاجران و انصار اولیه را از مدینه بیرون بفرستد تا در هنگام وفاتش کسی از اینها در مدینه نمانده باشد که در ریاست بر مردم طمع کند و به منازعه با جانشین و وصی او بپردازد و بخواهد حق او را پایمال گرداند، برای همین اسامه را به فرماندهی افرادی که ذکر کردیم منصوب کرد و تلاش نمود که هرچه سریع‌تر آنان از مدینه بیرون روند.8

حالا اینجا شاهد، یک نکته خاص است و آن اینکه شخصی است به نام بُرَیده‌بن حُصَیب اسلمی از بنی اسلم،9 از کسانی است که به مدینه آمده و بعد از مسلمان شدن، در مدینه مانده، به یک اعتبار ممکن است وی را از مهاجران دانست هر چند نمی‌توان به صورت مهاجر اصطلاحی دانست، چون از مکه هجرت نکرده است، بلکه از قبیله خود در اطراف مدینه هجرت کرده و ساکن مدینه شده است.

حضور و نقش بریده در سپاه اسامه می‌تواند به روشن شدن تاریخ هجوم به خانه حضرت فاطمه کمک کند. مقدمتاً یادآوری می‌کنم که بی‌تردید، پرچمی را که پیغمبراکرم(ص) برای اسامه‌بن زید منعقد کردند به این شخص دادند. در آن زمان، رسم بر این بود که پرچم را گره می‌بستند تا به مقصد برسند، چون ضرورتی نداشت که پرچم در راه باز باشد، باد و باران و آفتاب بخورد. بنابراین پرچم را در ابتدای حرکت بسته و در مقصد، باز می‌کردند و از آن به «عقد اللواء» یا «عقد الرایه» تعبیر می‌کردند. نوشته‌اند: ‌«عقد اللواء بیده». این پرچم را حضرت در همان حال نقاهت و بستری بودن، بست و به دست بریده دادند تا پرچم­دار اسامه باشد.

توجه داشته باشیم که اسامه‌بن زید همان کسی است که از شهادت پدرش زید‌بن حارثه درجنگ «مؤته» مدت زمان زیادی نگذشته بود و در واقع، گزینش جوان حدود نوزده ساله توسط پیغمبر اکرم(ص) برای جنگ تمام عیار نبوده، بلکه برای ابراز وجود و عدم چشم‌پوشی مسلمانان در مقابل عوامل رومیان بود تا غسانیان فکر نکنند مسلمانان به سبب شکست در جنگ مؤته کوتاه آمده‌اند. به هر حال، مأموریت اسامه برای انتقام‌گیری از کشته شدن نامه‌رسان پیامبر و تعدادی از مسلمانان به دست غسانیان بود.

مسافت مدینه تا مؤته و تاریخ حرکت اسامه

اما مسیر مدینه تا مؤته؛ جایی که در حال حاضر قبر جعفر طیار در اردن در آن قرار دارد، چه قدر بوده است؟ بدون خلاف، مسیر را بیست روز گفته‌اند. این نص و تصریح محمد‌بن عمر واقدی10 (م204یا206ق) در مغازی است.11 اسامه تا زمانی که پیامبر در قید حیات بودند، به علت کارشکنی گروهی از بزرگان، به بهانه جوانی او، به مؤته نرفت، ولی بعد از درگذشت پیامبر…(ص) و بیعت‌گیری از مردم برای ابوبکر به دستور ابوبکر به سمت مؤته حرکت کرد، چون ابوبکر می‌گفت حال که خلیفه پیامبر است، باید آخرین چیزی را که پیغمبر اکرم(ص) اظهار اهتمام شدید به آن می‌کرد، انجام دهد.

حتی گفته شده در مقابل مخالفت عمر در مقام مشاور و عقل منفصلش، ابوبکر اصرار بر حرکت و انتشار این موضوع داشت که باید حرکت به سمت مؤته منتشر شود. البته اصرار ابوبکر برای این بود که پیامبر(ص) در آخرین روزهای حیاتش تأکید بر این داشتند که «جهزوا جیش اسامه». و در یک نقل فقط یک بار آمده است که فرمود: «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه». از این‌رو، ابوبکر جیش اسامه را به منظور جامه عمل پوشاندن به وصیت پیامبر(ص) به راه انداخت و اصرار داشت که چنین منتشر شود که به عنوان جانشین پیامبر(ص)، وصایای پیامبر را اجرا می‌کند.

متأسفانه تاریخ دقیق حرکت این جیش از مدینه مشخص نشده، اما اجمالاً گفته شده است که در همان روزهای اول بعد از تمام شدن بیعت خاصه در سقیفه بنی‌ساعده، و بیعت عامه در مسجد، اولین کاری که ابوبکر پیگیری کرد، آماده‌سازی مجدد جیش اسامه بود که با همان کیفیتِ زمانِ پیغمبر اکرم(ص) به فرماندهی اسامه و پرچم‌داری بریده‌بن حصیب اسلمی به سمت مؤته حرکت کردند. ظاهراً اگر بیست روز طول کشید تا رفتند، یک روزی هم طبق مأموریت درگیری داشتند و 15روز هم طول کشید تا برگشتند، بنابر این، حداقل زمان رفت و برگشت 35 روز طول کشیده است. ضمن اینکه بنابر نقل طبری12 رفت و آمد اسامه به این مأموریت 40 و به نقلی 70 روز طول کشیده است.

به هر حال اگر35 روز واقدی یا 40 روز طبری را بپذیریم می‌توان با احتساب گذشتن چند روز از رحلت رسول‌خدا(ص) و سپس اعزام سپاه اسامه،‌ و نیز چند روز پس از بازگشت اسامه و رفتن بریده به قبیله‌اش و آمدن آنان به مدینه، مدعی شد که حمله به خانه حضرت فاطمه(س) پس از حدود 50 روز از رحلت رسول‌خدا(ص) بوده است. اما بر اساس نقل طبری،‌ می‌توان گفت حدود 75 روز پس از رحلت رسول‌خدا(ص) بوده،‌ بر این اساس، روایات دالّ بر شهادت فاطمه(س) 75 روز پس از رحلت پیامبر(ص) باید حمل بر حوادث حمله به بیت در این تاریخ شود.

نقش قبیله بنی‌اسلم در اتفاقات بعد از رحلت پیامبر(ص)

حالا ممکن است سؤال شود که این مسائل با حمله به منزل امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا‡ چه ارتباطی دارد؟ در جواب باید گفت در تاریخ آمده است که بریده‌بن حصیب بعد از برگشت از مؤته، پرچمی را که پیغمبر بسته و به دست او داده بود، برد و در میان قبیله خودش بنی‌اسلم زد. حالا باید برگردیم سر این مطلب که بنی‌اسلم تصادفاً بدون اینکه خبری از درگذشت پیغمبر اکرم(ص) داشته باشند، روز رحلت ایشان به مدینه رسیده و قصد داشتند آذوقه خود را از بازار مدینه بخرند و به منطقه خودشان برگردند. عمر موقعیت را غنیمت شمرد و بنی‌اسلم را تطمیع کرد که شما چه می‌خواهید؟ اگر آرد و خرما می‌خواهید ما این دو را برای شما تضمین می‌کنیم، شما فقط بیایید به جای اینکه در ایام درگذشت پیغمبر در بازار در پی کسی باشید که آرد و خرمای شما را تأمین کند، بیایید کار ما را انجام دهید و همراه ما، در کوچه و بازار همراه ابوبکر راه برویم، هر کسی را که دیدید، برای بیعت با ابوبکر بگیرید و در صورت مخالفت، او را بکشید تا بیعت عامه محقق شود.

قدیم‌ترین منبعی که این خبر را به این صورت نقل کرده، ابواسحاق، ابراهیم‌بن محمد ثقفی کوفی شیعی اصفهانی13 است. وی به غیر از کتاب الغارت که شامل شبیخون‌های نظامیان معاویه در قلمرو حکومت امیرمؤمنان(ع) است، کتاب دیگری به نام کتاب المعرفه دارد که در آن به حوادث سقیفه و خلافت اولیه پرداخته، و بر خلاف الغارات، اصل و اساس این کتاب برای ذکر خلفای اولیه است.14 متأسفانه این کتاب به صورت مستقل به دست ما نرسیده، ولی قسمت‌هایی از آن در لابه‌لای برخی از منابع نقل شده است، از جمله مرحوم سید مرتضی در کتاب الشافی قضیه بریده و بنی‌اسلم را از آن نقل کرده و در تلخیص الشافی که توسط شیخ طوسی صورت گرفته، موجود است. در آنجا این مطلب آمده است که عمر اعراب بنی‌اسلم را در مدینه به کار گرفت و اینها مؤید بیعت عامه ابوبکر شدند: «و کانوا یخبطون الرجل خبطاً و یجیئون به حتی یمسح بیده ید ابی‌بکر».

بریده که پیامبر(ص) پرچم اسامه را به دست ایشان داد و ابوبکر بعد از درگذشت پیامبر نیز این پرچم را به دست او سپرد، به سبب اشتباهی که قبلاً در قضیه خالد‌بن ولید در یمن علیه امیرالمؤمنین(ع) مرتکب شده، و از حضرت نزد پیامبر(ص) بدگویی کرده و با خشم و توبیخ پیامبر(ص) مواجه شده بود، از آن به بعد خود را در صف حامیان امیرالمؤمنین(ع) قرار داد، از این­رو وقتی مشاهده کرد قومش مورد سوءاستفاده علیه امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفته‌اند، ظاهراً برای نشان دادن اعتراض خود و پاک کردن عیب و عار اقدامات قومش دست به اقدام عملی زد و بعد از برگشت از مؤته پرچم را برد و در میان بنی­اسلم زد و به تعبیری در واقع، تظاهراتی بر پا کرد.

دو گونه شعار از آنها نقل شده است: یکی، اینکه بریده گفت: «لا أبایع حتی یبایع علی‌بن ابی طالب؛ بیعت نمی‌کنم مگر آنکه علی‌بن ابی طالب بیعت کند». و شعار دیگر اینکه گفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده؛ بیعت نمی‌کنیم، مگر آنکه بریده بیعت نماید» که از این شعار معلوم می‌شود تا آن وقت از امیرالمؤمنین(ع) هنوز بیعتی گرفته نشده بود. به هر حال، پس از اقدام بریده، هشتاد نفر از قومش از او تبعیت کرده و او با هشتاد نفر وارد مدینه شد و اینها شعار می‌دادند.15 متأسفانه خبر، بریده است و ادامه ماجرا نقل نشده که اینها چه شدند و کجا رفتند، اما اجمالاً همین مسئله موجب بیدار شدن دستگاه خلافت شد تا برای گرفتن بیعت از علی(ع) بر ایشان فشار بیاورند. به هر حال، این ماجرا حدود پنجاه روز بعد از رحلت پیامبر(ص) اکرم و با این کیفیت اتفاق افتاده است.

2. خطبه فدکیه

چگونگی راه رفتن حضرت فاطمه(س) به سوی مسجد برای ایراد خطبه فدکیه، شاهد دیگری برای این مدعاست. بنا به نقل ابن‌ابی‌الحدید از کتاب سقیفه و فدک ابوبکر جوهری،16 ده روز پس از رحلت رسول­خدا(ص) ابوبکر با تحریک عقل منفصلش (عمر) فدک را غصب کرد. در توصیف چگونگی آمدن حضرت فاطمه(س) به مسجد برای ایراد خطبه فدکیه آمده است که آن حضرت با پوشش کامل در میان جمعی از زنان در حالی که چادرش بر اثر بلندی به زیر پاهایش می‌رفت و همچون رسول­خدا(ص) راه می‌رفت، به مسجد آمد.

با توجه به این تعبیر که: «ما تخرم من مشیه رسول‌الله؛ راه رفتنش هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول­خدا(ص) نداشت»، می‌توان چنین نتیجه گرفت که تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمه‌ای به خانه حضرت فاطمه(س) صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نمی‌تواند معمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسول­خدا(ص) تشبیه کند.

3 رفتن حضرت زهرا(س) به در خانه مهاجران و انصار

بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤمنین(ع) همراه حضرت فاطمه(س) و حسنین شب هنگام به درِ خانه مهاجران و انصار رفته و آنان را به همراهی برای بازپس‌گیری حق خویش فرا خواندند. از آنجا که بنا بر روایت سلمان، پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(س) و واقعه سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بود17 تا به شهادت رسید، می‌توان چنین نتیجه گرفت که تا زمان ملاقات‌های شبانه آن حضرت با مهاجر و انصار، هنوز حمله‌ای به خانه او صورت نگرفته بود؛ زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانة تعداد زیادِ مهاجران و انصار(حتی فقط اهل بدر)18 را نداشت.

مراحل بیعت‌خواهی از امیرالمؤمنین علی(س)

در جلد چهارم موسوعه التاریخ الاسلامی اجمالاً به این موضوع پرداخته‌ام که در جریان بیعت‌خواهی جماعت از امیرالمؤمنین(ع) عمدتاً دو خبر داریم که هر دو در کتاب سلیم‌بن قیس هلالی عامری19 آمده است. یکی از دو خبر از سلیم به نقل از عبدالله‌بن عباس و خبر دیگر سلیم از سلمان فارسی است. تفصیلاتی که در مجالس و محافل ما خوانده می‌شود مربوط به خبر سلمان فارسی است. مضمون و محتوای این دو گزارش با همدیگر یکی نیست و در بعضی از جاها با همدیگر تفاوت دارند. خبری که تفصیلات بیشتری در مورد آتش زدن درِ خانه دارد، مربوط به خبری است که از سلمان نقل شده است. به هر حال، آنچه محل شاهد است، این است که خلیفه افرادی را سه بار به منزل امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و درخواست بیعت کرد. بار اول، امیرالمؤمنین(ع) آنها را برگرداند.20

بار دوم نیز امیرالمؤمنین(ع) آنها را برگرداند و احتمال قوی که من می‌دهم این است که هر چه اتفاق افتاده در بین بار دوم و بار سوم بوده است؛ یعنی زمان بازگشت جیش اسامه و همچنین رفتن بریده نزد قومش، و آمدن آن هشتاد نفر در فاصله بار دوم و سوم واقع شده است و این موجب شده که آتش دستگاه خلافت تیز شود تا این غائله را تمام کرده و از امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت بگیرد، از این‌رو، بار سوم به شدت عمل کردند و منتهی به آن حوادث تلخ شد.

نتیجه
از بررسی مجموع حوادث و از کنار هم نهادن آنها، به ویژه حضور بریده در سپاه اسامه و خودداری وی از بیعت با جناب ابی‌بکر، پس از بازگشت از مؤته، می‌توان نتیجه گرفت که حمله و هجوم به خانه علی(ع) و فاطمه(س) که در پی آن، بیعت اجباری از علی(ع) صورت گرفت، حدود، 50 روز یا 75 روزپس از رحلت حضرت رسول‌اکرم(ص) بوده است، و این نشان می‌دهد که امیرمؤمنان(ع) در این مدت، مقاومت کرده و در نهایت، بیعت او با تأخیر و اکراه صورت گرفته است.

————————————
منابع:
1. محمدبن جریر طبری شیعی، دلائل الامامه، ص134.
2. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 458، ح2.
3. شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص189.
4. این کتاب اخیراً توسط محقق محترم آقای سیدمحمدرضا حسینی جلالی تحقیق و منتشر شده است. مرحوم آیت­الله مرعشی نجفی، سابقاً مجموعه کتاب­هایی را در یک جا جمع نموده بود که با عنوان مجموعه نفیسه منتشر شده و این کتاب را ضمن همان مجموعه با عنوان تاریخ ابن ابی­الثلج بغدادی یا ابن خشاب بغدادی (متوفای 333ق) آورده است. هر چند نام این کتاب بنا بر تعبیر علی‌بن عیسی اربلی، نویسنده کشف الغمه به اسم تاریخ ابن ابی­الثلج بغدادی یا ابن خشاب بغدادی آمده است، اما آقای جلالی با تحقیقی که روی این نسخه کرده و با ترجیحی که ایشان داده آن را به اسم تاریخ اهل­البیت منتشر کرده‌اند.

5. البته این حدیث، راویان دیگری هم در سلسله نقل دارد که طالبان می توانند به آن مراجعه کنند.
6. سیدعبدالرزاق موسوی مقرم، وفات الصدیقه الزهراء، ص63-64.
7. امیرمؤمنان(ع) پس از آگاهی از قتل محمد‌بن ابی‌بکر در مصر و سقوط این منطقه به دست عمروعاص، بیانیه مفصلی منتشر کرد که بسیاری از حوادث مهم آن روز، در آن آمده است. در فرازی از این بیانیه چنین آمده است: « … فبینما أنا علی ذلک،‌ اذ قیل: قد انثال الناس علی ابی بکر و اجفلوا علیه یتبایعوه و ما ظننت انه تخلف عن جیش اسامه، اذ کان النبی امّره علیه و علی صاحبه و قد کان امر ان یجهز جیش اسامه، فلما رأیته قد تخلف و طمع فی الاماره و رأیت انثیال الناس علیه، امسکت ید…» (محمدبن جریر طبری، المسترشد، ص411 ـ 412).
8. شیخ مفید، الارشاد، چاپ دارالمفید، ج1، ص180ـ181.
9. قبیله بنی‌اسلم از قبایل عربی اطراف مدینه بود که محل سکونت آنها ظاهراً حدود هشتاد کیلومتر با مدینه فاصله داشت. موقعیت قبایل در کتاب اطلس تاریخ اسلام نوشته حسین مونس آمده است.
10. وی معاصر با امام رضا(ع) و اوایل امامت امام جواد علیه السلام بوده و در بغداد، قاضی عسکر مأمون هم بوده است.
11. یک دفعه به صورت متعارف گفته می شود مسافت بین دو مکان چقدر است و و یک دفعه به صورت موردی، واقدی هر دو را گفته است.
12. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج3، ص241.
13. ابراهیم ثقفی کوفی، در زمان غیبت صغری حضور داشته است و وفات وی 283 هجری، قبل از انتهای غیبت صغری است، وی هرچند زیدی مذهب بود اما بعد از مهاجرتش به اصفهان شیعه اثنی‌عشری شد، ظاهرا در اصفهان آنقدر شیعه بوده که ایشان شیعه امامی می‌شوند هرچند خود وی نیز اهل معرفت با سواد و فاضل بوده لذا از تشیع چهار امامی زیدی به تشیع اثنی عشری برگشته است. البته فرقی ندارد که تشیع وی امامی باشد یا زیدی، چون محتویات کتاب درباره امیرالمؤمنین(ع) است و از این جهت هیچ تفاوتی نیست که یک زیدی آن را جمع آوری کرده و نوشته باشد یا یک اثنی عشری.
14. از این کتاب در مقدمه کتاب دیگر به نام «الغارات» به قلم محقق گرانمایه میرجلال‌الدین حسینی ارموی(ص10) به نام« المعرفه فی المناقب و المثالب» یاد شده است. و از منابع بخش غیر مطبوع تقریب المعارف ابی‌الصلاح حلبی بوده است و آیت الله رضا استادی در آخر بخش تحقیق شده و مطبوع این کتاب، از آن به عنوان «تاریخ الثقفی» یاد کرده است(ص233، 233).
15. شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج3، ص50، 78. به نقل از ابراهیم ثقفی. و رک: موسوعة التاریخ الاسلامی، ج4، ص101ـ100.
16 . ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص263.
17. سلیم‌بن قیس هلالی، کتاب سلیم‌بن قیس، ص153.
18. در گزارش سلمان نسبت به ملاقات شبانه حضرت زهرا(س) به همراه امیرمؤمنان(ع) و حسنین‡ با مهاجران و انصار، در یک نوبت آمده که آن حضرت با اهل بدر ملاقات کرد و در یک نوبت نیز مطلق مهاجران و انصار(بدون قیدِ اهل بدر) آمده است.(سلیم‌بن قیس هلالی، همان، ص146و 148).
19. البته اخبار کتاب را آقای شیخ محمدباقر انصاری تحقیق نموده و تلاش کرده، مؤیداتش را از نصوص دیگر جمع آوری نماید. مطالب سلیم‌بن قیس هلالی در این تحقیق تقریبا 6 برابر شده چون یک جلد در واقع مقدمات کتاب در مقام معرفی کتاب و دفاع از کتاب و دفع شبهات و تشکیکات از کتاب است، جلد سومش هم مجموعه فهارس کتاب است و متن اصلی آن جلد دوم است آنهم با همین تحقیقات و تعلیقات شیخ محمدباقر انصاری زنجانی.
20. البته فاصله این سه بار ذکر نشده اما متونش به مقدار کافی دلالت دارد.

کتابشناسی منبع مورد استفاده:
ابن‌ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1387ق.
شیخ طوسی، محمدبن حسن، تلخیص الشافی، به تحقیق حسین بحرالعلوم، نجف، مکتبه العلمی الطوسی و بحرالعلوم، 1383ق.
شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، به تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت(ع)، بیروت، 1414ق.
شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، بیروت،‌ دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ دوم، 1414ق.
طبری، محمدبن جریر(م قرن 4)، دلائل الامامة، به تحقیق قسم الدراسات الإسلامیة – مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة البعثة، 1413ق.
طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، دارالتراث، 1387ق.
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش.
هلالی، سلیم‌بن قیس، کتاب سلیم‌بن قیس الهلالی، به تحقیق محمدباقر انصاری، قم، هادى چاپ اول، 1405ق.
مقرم، سیدعبدالرزاق موسوی، وفات الصدیقة الزهرا(س)، نجف، الحیدریه.
یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعه‌التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1429ق

انتهای پیام/خبرآنلاین