به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، خیلی از مادران آران و بیدگلی نسبت به تربیت دخترانشان حساس هستند و دوست دارند آنها را هم مثل خودشان به چادر و رعایت حجاب مقید کنند. ولی در این راه خیلی موفق نیستند.
من یک مادر هستم که تجربهای جالب در مورد ایجاد عادت به چادر در دختر خودم دارم. البته به نظر ِمنِ مادر، اتفاقی در درون مادر میافتد تا بفهمد برای تربیت فرزندش چه کار کند و چیزی شبیه یک الهام درونی او را راهنمایی میکند. ولی شاید تجربهی من برای خیلیها که نگران آیندهی دختران خودشان هستند به کار آید، بویژه در جامعهای که بسیاری از مادران نسبت به ایجاد عادتهای دینی، خصوصا در زمینهی حجاب سهل انگار هستند و تازه زمانی به فکر آموختن عفت و حیا به دخترشان میافتند که کار از کار گذشته و سن تربیت و آموختن این چیزها تمام شده است.
حجاب زوری نیست
شاید نتوانم درست و به ترتیب تاریخی به یاد بیاورم ولی اولین چیزی که همیشه برایم مهم بود این بود که حجاب خیلی مهم است، چون به حیا گره خورده، اما از آن مهمتر این است که حجاب زوری نیست، جبری نیست؛ انتخابی است. ولی یک مادر موظف است شرایط این انتخاب را مهیا کند.
از طرف دیگر بخشی از حجاب هم مربوط به عادات میشود. همیشه در ذهنم نقلِ مربوط به این که حیا یک قطره است که میتواند بریزد و آن وقت جمع کردنی نیست را داشتم. پس بخشی از عادات دخترم مربوط به این بود که مسبب ریختن قطرهی حیایش نشوم. این بود که بدو تولد هرگز کسی او را برهنه حمام نبرد و او هم در حمام برهنه نبود. هرگز در جمع، حتی جمع من و خالهاش لباسش را عوض نکردم، حتی بلوز رویی را.
شخصیت پذیری
از دوسالگی یا سه سالگی همواره شلوارکی به پا داشت. یعنی اگر در گرما سارافن یا پیراهن میپوشید، به لباس زیر اکتفا نمیکردم و شلوارک پایش بود. شلوارکی که از زیر دامن پیدا نباشد. از یک سنی، فکر کنم چهار سالگی، شال و روسری با رنگ و نقش مورد علاقه و چادر داشت ولی فقط برای وقتهایی که درخواست میکرد.
طبیعی بود وقتی سر من و دیگران شال و روسری میدید، میخواست شبیه ما شود. این همان چیزی است که در جامعه شناسی به عنوان «شخصیت پذیری» ذکر میکنند و یکی از بهترین زمینهها برای آموختن حیا و عفت به کودکان است.
اولین آشنایی با چادر
اولی که میخواستم چادر را به دخترم معرفی کنم، با پارچههای خیلی نازک خامهدوزی شدهی رنگی که خیلی خیلی سبک است و اصلا سُر نمیخورد یک چادر دوختم. وقتی برای خرید پارچه به مغازه رفتم، رنگهای نارنجی، لیمویی و صورتی روشن و سفید داشت که به علاقهی دخترم پارچه صورتی رنگ خریدم. یک چادر مشکی عربی هم توی سیسمونیاش بود که بالای سرش را با نخ صورتی زیگزاگ زدم تا علاقهاش به آن بیشتر شود.
زیبا و شیک ولی پوشیده
از یک سنی به بعد لباسهای باز که اعضای بدن دخترم در آن معلوم بود برای بیرون نمیخریدم؛ فکر میکنم از چهار پنج سالگی. ولی برای خانه، انواع لباسهای دخترانهی زیبای مورد علاقه را داشت. یعنی هر نوع لباس در اختیارش بود ولی او انتخاب کرده بود که لباسش لختی نباشد.
برای انتخاب و خرید لباس خیلی وقت میگذاشتم. به نظرم لباسش نباید طوری میبود که هرگز بابت آن مورد تمسخر فردی قرار بگیرد. تمام سعیام این بود که لباسهای مورد علاقهاش شیک و دخترانه و در عین حال با مراعات غیرمستقیم مسائل مربوط به حیا باشد.
خودش باید چادر میخواست
هرگز دربارهی پوشش اضافه چیزی ازش نخواستم. حتی در مسجد، چادرش توی کیفم بود که هر وقت خواست در دسترس باشد ولی هرگز از او نخواستم سر کند. برای روسری هم همین بود. اگر کسی متعرضش میشد که چرا چادر نداری، مثل پیرزنها یا خانمهای فامیل، بهشان میگفتم وقتش نشده است. هر چند چادر خامهدوزی باعث شده بود خیلی از بیحجابها یا کمحجابها قربان صدقهاش بروند، چیز نو و خاصی بود.
بعد از سن بلوغ هم همین روند انتخاب لباس، روسری و چادرِ مناسب، سبک، راحت و زیبا ادامه داشت. اغلب سعیام این بوده که تذکری ندهم و غیرمستقیم شرایط را مهیا کنم تا خودش با انتخاب و اختیار خودش به سوی حجاب راهنمایی شود.
از کودکی باید عفیف تربیت کرد
خیلی از پدر و مادرها هستند که خیال میکنند باید تا سن تکلیف دختر و پسر خود را هر طور که میخواهد آزاد بگذارند یا حتی خودشان لباسهای لختی و زننده به او بپوشانند و بعد از رسیدن به تکلیف، با برگزاری یک مراسم خشک و خالی یکی دو ساعته، توقع دارند بچههایشان نمازخوان و متدین شوند. این فکر کاملا اشتباه است.
من نمیگویم به زور از همان سنین کودکی بچهها را مجبور به نماز خواندن یا چادر به سر کردن کنیم، ولی بچه را باید از همان ابتدای تولد در فضایی بزرگ کرد که امکانات نمازخوان شدن و چادری شدن بیشتر از امکانات برهنگی و بی دینی باشد. چون فطرت انسان حق طلب است، خود بچهها پس از مدتی خود به خود دینداری و عفت و حیا را انتخاب میکنند و نیازی نیست کسی به آنان زور بگوید.
این که پدر و مادرها این لباسهای زشت و زننده را به بچههای خود میپوشانند، نه تنها به باورهای دینی آنها آسیب میزند، بلکه خود خیانتی به خود پدر و مادرها هم هست. چون همین بچه اگر بزرگ شد و باورهای دینی نداشت، احترام پدر و مادرها را نگه نمیدارد و مثل چیزی که در خیلی از شهرهای بزرگ میبینیم، آنها را در پیری رها میکند یا به گوشهی آسایشگاه سالمندان میاندازد…
انتهای پیام/ خطب شکن
Monday, 3 February , 2025