عقل سیاسی در تعریف امام صادق (ع) آن نوع تفکری است که حکومت را در جهت بندگی رحمان و اجتناب از طاغوت تدبیر می کند و نَکراء یا شیطنت، آن نوع تیزهوشی است که حکومت را در جهت بندگی طاغوت بسیج کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام داود مهدوی زادگان درباره عقل سیاسی در کلام امام صادق(ع) است که از نظر می گذرد.

احمد بن ادریس، عن محمدبن عبد الجبار، عن بعض أصحابنا رفعه الی أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت له: ما العقل؟ قال: ما عُبد به الرحمن و اکتُسب به الجَنان قال: قلتُ: فالذی کانَ فی معاویةَ؟ فقال: تلکَ النَّکراءُ تلکَ الشیطنَةُ و هی شبیهةٌ بالعقل و لیست العقل. (الکلینی محمد بن یعقوب ، الاصول من الکافی ، ۱۴۰۵ ق :  ۱ / ۱۱)

این روایت شریف، سومین روایت از اولین کتاب الکافی مرحوم محمد بن یعقوب ثقة الاسلام کلینی (۳۲۹ ق) با عنوان کتاب العقل و الجهل  است. سائل از امام صادق (ع) درباره عقل می پرسد. در اینجا، شناخت ماهیت پرسش در فهم بهتر روایت، مهم است. لا اقل دو گونه پرسش داریم ؛ پرسش ذاتی و پرسش وصفی.نام دیگر این دو پرسش را فلسفی و عرفی می گذارم. در پرسش ذاتی، حقیقت و ذات شئ قطع نظر از اوصاف و لوازم شئ مورد سوال قرار می گیرد. چنین پرسشی فلسفی است و بیشتر مورد توجه فیلسوفان است. اما در پرسش وصفی، اوصاف و لوازم شئ مورد سوال است. چنین پرسشی در جایی است که به اوصاف و لوازم شئ، و به عبارت دیگر، به پدیدار ها و کارکردها یا فلسفه وجودی شئ توجه می شود.

این نوع پرسش، بیشتر مورد توجه مردم است. از این رو، پرسش عرفی نامیدم. مردم غالباً به پرسش هایی توجه دارند که به کار زندگی روزمرّه شان بیاید ؛ یعنی بتوانند امور عینی شبیه به هم را تمییز دهند و در تدبیر زندگی شان مفید باشد. اما برای فیلسوف، تدبیر زندگی در رتبه بعد، اهمیت دارد و معمولاً به دلیل غوطه ور شدن در فهم حقیقت اشیاء، فراموش می کنند که باید به مسایل تدبیر منزل هم توجه کرد. به همین خاطر، حکمت عملی نزد فیلسوفان، نحیف باقی مانده است.

براین اساس، آیا وقتی سایل می گوید ما العقل؟، پرسش فلسفی طرح کرده یا پرسش عینی و اجتماعی؟ آیا خواهان فهم حقیقت عقل است یا فلسفه و کارکرد آن؟ از پاسخ امام صادق(ع) و سوال مجدد سایل، به نظر می آید که ماهیت پرسش، بیشتر عینی است تا ذاتی یا فلسفی. لیکن، پاسخ امام صادق (ع) به گونه ای نیست که برای پرسش فلسفی نا کافی باشد. زیرا ذکر اوصاف و لوازم ذاتیه، پاسخ به پرسش ذاتی هم محسوب می شود.

مرحوم مولی محمد صالح مازندرانی (۱۰۸۱ ق) گوید پرسش سایل مطلق شناخت عقل، اعم از شناخت حقیقی و رسمی و لفظی است ولی امام صادق (ع) به بعضی از خواص و اغراض وجودی مقصودِ از عقل، پاسخ داده است. به عقیده ایشان، این نحو پاسخ مهم تر و سهل تر است مصافاً اینکه معرفت حقیقی عقل متعسِّر است و به سهولت حاصل نمی شود. اختلاف میان حکماء در تعریف عقل، به همین دلیلِ عدم سهولت است. (مازندرانی محمد صالح، شرح اصول الکافی، ۱۴۲۹ ق : ۱ / ۷۴). بنابر این، مولی صالح مازندرانی ره نیز به وجه غالبیت و سهلیت، پرسش را منصرف از پرسش فلسفی دانسته است.

 به هر روی، امام صادق (ع) در جواب از چیستی عقل می فرماید: ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان. به وسیله عقل، آن حقیقت رحمانیه عبادت می شود و بهشت و آخرت کسب می شود. گرچه به حسب آیه شریفه قل ادعوا اللهَ أو ادعوا الرَّحمنَ أَ یّاً ما تدعوا فله ألأَ سماءُ الحسنَی  (اسراء : ۱۱۰)، می توان گفت که امام صادق (ع) حقیقت ذات ربوبی را اراده کرده است ولی ممکن است مشعِر به این باشد که چون عبادت حقیقت الله جز برای کمّلین مقدور نیست ؛ تعریف را از ذات الله  به صفت رحمان تعدیل کرده تا عبادت عموم را شامل شود، والله اعلم.

این تعریف، اشاره به مبداء (رحمان) و معاد (جنان) دارد. ما بین این دو، حیات دنیوی است که نفی نشده است بلکه به اهمیت آن دو نمی رسد. پس، خاصیت و کارکرد اصلی عقل عبادت رحمان و اکتساب بهشت است. باید تعلق عقل به حیات دنیوی به نحوی باشد که از مبداء و معاد منحرف نشود. گویی، این پاسخ از نظر سایل با فهم عصری از عقل تفاوت دارد. زیرا معاویه در فهم اجتماعی، عاقل است. او با زیرکی و فطانت و تیز هوشی قدرت را تصاحب و حکمرانی کرد و در عین حال، در او هیچ نشانی از عبودیت رحمان و اکتساب جنان دیده نمی شود.

لذا از آن حضرت می پرسد ؛ آن چه معاویه داشت چه بود؟ در اینجا، امام صادق(ع) بر مبنای تعریفی که از عقل کردند، فهم عصری از عقل را نقد می کند. تصور مردم از عاقل بودن معاویه باطل است. آن فطانت و تیزهوشی که از معاویه سراغ دارید، نَکراء یا نیرنگ یا شیطنت است و نه عقلانیت. طبیعی است که انسان نیرنگ باز نمی تواند فاقد قوه فطانت و تیز هوشی باشد. بنا براین، استعمال عقل بر معاویه تسامحی است. او تیز هوش هست ولی عاقل نیست. نشانه عقلانیت سیاسی، عبادت رحمان و اکتساب بهشت است و این دو در معاویه موجود نیست. آن چه برای معاویه اصالت دارد، حیات دنیوی است و لذا عقل را برای آباد کردن دنیای خود به استخدام در آورده است. وسوسه شیطان بر انسان در همین امر است ؛ استخدام عقل برای آباد کردن حیات دنیوی و فراموش کردن عبادت رحمان و کسب بهشت است.

مرحوم صدر المتألّهین (۹۷۹ – ۱۰۵۰ ق) در شرح این روایت شریف، بعد بیان چند تعریف از عقل، گفته است که عقل به هریک از این تعاریف با نَکراء و شیطنت اشتباه می شود. و منشاء اشتباه در جودت و زیبایی در رأی و سرعت تفکر پیرامون امور و قضایای مختلف است. لیکن تفاوت در این است که آن تفکر متعلق به حیات دنیوی توأم با افراط و تفریط و اعوجاج و تشویش و اضطراب و عجله است. چنان که این اوصاف، فعل شیاطین و بندگان طاغوت است. اما تفکر صادر از بندگان رحمان بر سبیل اطمینان و آرامش و ثبات و استقامت است (صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ۱۳۸۳ : ۱ / ۲۳۸).

بنابر این عقل سیاسی در تعریف امام صادق(ع) آن نوع تفکری است که حکومت را در جهت بندگی رحمان و اجتناب از طاغوت و اکتساب بهشت تدبیر می کند و نَکراء یا شیطنت، آن نوع تیزهوشی است که حکومت را در جهت بندگی طاغوت و کسب حداکثری مواهب دنیوی بسیج می کند.

انتهای پیام/ مهر