گزیده بیانات آیت الله خامنه ای (مد‌ظله‌العالی)

khamenei111692به گزارش مبارکه نا به نقل از khamenei.ir
* مطرح كردن حاكمیت اسلام

بيت‌الغزل كار امام، ايجاد حكومت اسلامى بود. اگر فرض كنيم چنين انقلابى بدون شعار حكومت به راه مى‌افتاد – به عنوان اصلاحات و همان كارهايى كه در تأسيس عدالتخانه و تشكيلات مشروطيت شد – بلاشك كار امام، يك دهم كار الان اهميت نداشت؛ چون بالاخره آن خاندان مى‌رفتند و جناح و جريانى از متديّنين – كه قاعدتاً منتخبان امام، متديّنين بودند – روى كار مى‌آمدند؛ اما آن كار چيزى بود، اين كار يك چيز ديگر است. اهميت كار امام – كه توقّع اين است ما اين كار را تقويم درستى بكنيم – اين بود كه مسأله حاكميت اسلام را مطرح كردند. حكومت اسلامى به معناى حكومت مسلمين نيست؛ به معناى حكومت اسلام است، والّا اگر فقط حكومت مسلمين باشد، حدّاكثرش اين است كه مسلمانى در رأس كار مى‌آيد و رفتار شخصى او، رفتار خوبى خواهد بود. احياناً نمى‌گذارد در ظواهر جامعه هم فسق و فجورى صورت گيرد؛ اما نظام كشور و اداره زندگى براساس اسلام نخواهد بود؛ سلايق و فرهنگها و عادات و كج‌فهميهاى گوناگون تأثير مى‌گذارند. چيزى كه جامعه اسلامى را مصونيت مى‌بخشد، «حكومت اسلامى» است؛ يعنى حاكميت اسلام. هنر بزرگ امام اين بوده است كه حاكميت اسلام را در اين‌جا مطرح كردند.
صيغه خاص ايشان هم براى حاكميت اسلام، «ولايت فقيه» بود. ۱۳۷۸/۱۱/۰۴
* شناختن نیروی مردم

يكى از بزرگترين هنرهاى امام راحل ما اين بود كه اين نيروى مردم را شناخت و آن را كشف كرد و از آن بهره گرفت؛ و به مردم اعتماد كرد.
وضع ايران قبل از پيروزى انقلاب، وضع خوبى نبود؛ مردم در حال بى‌تكليفى، دشمنان مسلط، اينجا پايگاه اسرائيل و استراحتگاه سران رژيم صهيونيستى، كه مى‌آمدند مى‌بردند، مى‌خوردند و استفاده‌ى سياسى و مالى مى‌كردند. آن روزى كه بعضى از كشورهاى عرب تصميم گرفتند كه از نفت عليه اسرائيل استفاده كنند، شاه ايران دل صهيونيستها را گرم كرد و گفت من به شما نفت مى‌دهم. وضع ايران در آن روز اين‌گونه بود و كسى اميدى نداشت؛ اما امام راحل ما (قدّس‌اللَّه نفسه‌الزّكيه) وقتى همت گماشت و بر اين مبارزه عزم كرد، هيچ نيرويى جز نيروى مردم نداشت. او به اين نيرو معرفت پيدا كرد؛ به اين نيرو تكيه كرد و خداى متعال هم كه همه چيز دست اوست – كه «و ما رميت اذ رميت و لكنّ اللَّه رمى» – دلها را منقلب كرد. وقتى دلها متوجه به اين حقيقت شد، نيروها به ميدان آمدند و قدرت رژيم طاغوتى و وابسته شاه متزلزل شد و نظام اسلامى در اين كشور سربلند كرد. ما در حساسترين نقطه‌ى دنياى اسلام و بر سر چهارراه قرار داريم و بيشترين نقطه اعتماد امريكا و استكبار در اين منطقه، بر رژيم سلطنتى شاه بود. ۱۳۸۵/۰۵/۳۰

* گم نكردن هدف

چه شد كه غربى‌ها، مشخصاً انگليسى‌ها، در اين مسأله [مشروطه] كامياب شدند؛ از چه شگردى استفاده كردند كه كامياب شدند. در حالى كه مردم كه جمعيت اصلى هستند، مى‌توانستند در اختيار علما باقى بمانند و اجازه داده نشود كه شيخ فضل‌اللَّه جلو چشم همين مردم به دار كشيده شود؛ قاعده‌ى قضيه اين بود. به نظر من مشكل كار از اين‌جا پيش آمد كه اينها توانستند يك عده‌اى از اعضاى جبهه‌ى عدالت‌خواهى – يعنى همان اعضاى دينى و عمدتاً علما – را فريب بدهند و حقيقت را براى اينها پوشيده نگه دارند و اختلاف ايجاد كنند…
من به انقلاب خودمان كه نگاه مى‌كنم، مى‌بينم هنر بزرگ امام اين بود كه دچار اين غفلت نشد؛ اساس كار امام اين است. امام اشتباه نكرد كه حرفى را كه گفته بود و هدفى را كه اتخاذ كرده بود، در سايه‌ى تنبيه و ظاهرسازى‌هاى شعارهاى ديگران گم كند و فراموش كند. اين، اساس كار موفقيت امام بود كه مستقيم به طرف هدف پيش رفت؛ صريح و عريان آن را جلوى چشمش قرار داد و به طرف آن حركت كرد. متأسفانه اين كار را زعماى روحانى و مشروطه نكردند و بر ايشان غفلت ايجاد شد؛ فلذا اختلاف شد. اختلاف كه به وجود آمد، آنها تسلط پيدا كردند. وقتى قدرت دست آنها آمد، ديگر كارى نمى‌شد كرد. ۱۳۸۵/۰۲/۰۹
* جلوگیری از هضم شدن انقلاب در اردوگاه شرق و غرب

هنر بزرگِ امام بزرگوار ما اين بود كه چارچوب محكمى را براى اين انقلاب به وجود آورد و نگذاشت اين انقلاب در هاضمه قدرتها و جريانهاى سياسىِ مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى»، يا شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» كه تعاليم امام و خطّ اشاره انگشت ايشان در دهان مردم انداخت، معنايش اين بود كه اين انقلاب متّكى به اصول ثابت و مستحكمى است كه نه به اصول سوسياليزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطى دارد، نه به اصول سرمايه‌دارىِ ليبرال اردوگاه غرب. علّت اين‌كه شرق و غرب با اين انقلاب دشمنى كرده‌اند و سرسختى نشان داده‌اند، همين بود. ۱۳۸۱/۰۳/۱۴
* سامان دادنِ نهاد بسیج

يكى از چيزهائى كه در هر حركت عمومى و در هر نهضت لازم است، اين است كه بر اساس تفكرات و مبانى پايه‌اى اين نهضت و اين جريان، هم بايستى «واژه‌سازى» بشود، هم بايستى «نهادسازى» بشود. وقتى يك فكر جديد – مثل فكر حكومت اسلامى و نظام اسلامى و بيدارى اسلامى – مطرح ميشود، مفاهيم جديدى را در جامعه القاء ميكند؛ لذا اين حركت و اين نهضت بايد واژه‌هاى متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژه‌هاى بيگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند…
انقلاب اسلامى هر دو را انجام داد. فرض كنيد در مقوله‌ى نظامى، ارتش كه ساخته و پرداخته‌ى فرهنگ ديگرى و نظام ديگرى و كسان ديگرى بود، تبديل شد به يك ارتش انقلابى، به يك ارتش متدين و مؤمن؛ ساختهايش هم تغيير پيدا كرد، روشهايش هم تغيير پيدا كرد، شعارهايش هم تغيير پيدا كرد؛ در آن، تحول به وجود آمد. در كنار اين، نهاد نوپا و تازه‌اى از خود انقلاب روئيد و آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود؛ كه اگر اين دومى نميشد، اوّلى هم امكان‌پذير نبود. اينها هنرهاى انقلاب است كه امام بزرگوار ما مظهر اِعمال اين هنرها و فهم دقيق از نياز جامعه و نياز آينده بود و اين را با قدرت، با قاطعيت و با پيگيرى انجام داد.
اين حركت عظيم بسيج، اين اقدامى كه امام در سازماندهى بسيج كرد – مطالبه‌ى سازماندهى بسيج را امام كرد، ارتش بيست ميليونى را امام مطرح كرد – يكى از همان كارهاى معجزآساى انقلاب بود كه امام انجام داد…
البته بسيجى كه در سال ۵۸ تشكيل شد، نيازهاى آن روز را تأمين ميكرد – اين يك نياز بود – امروز بسيج نوع نيازهاى ديگرى را برآورده ميكند. مسائلى كه امروز مطرح است، آن روز مطرح نبود. امروز بسيج ما در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى ابتكار، در زمينه‌ى نوآورى، پيشرو است. اين هم هنر امام بود.