حاشیه‌های خواندنی راهپیمایی ۲۲ بهمن؛

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، ساعت 8 صبح است. هوا سرد است و زمستانی. بخار نفس های آدم ها را می شود دید. میدان انقلاب چندان شلوغ نیست. هنوز مردم نیامده اند. چند نفر دارند غرفه های دور میدان را آماده می کنند. مسیر راهپیمایی مثل هر سال به سمت میدان آزادی است. انقلاب را به سمت آزادی بالا می رویم. دو طرف خیابان انقلاب را، جا بجا، داربست زده اند و غرفه آماده کرده اند. یکی دو نفر چایی دست شان است. توی این لیوان های پلاستیکیِ یک بار مصرفی که می گویند سرطان زا است. سالار عقیلی «وطنم ای شکوه پا بر جا» می خواند. مردی اسپند دود می کند.

توی غرفه ورزش و تندرستی چند تا پسر نوجوان دارند دارت بازی می کنند. جلوی غرفه بنر چسبانده اند و عوارض مصرف شیشه بر بدن را روی آن نوشته اند. چند متر جلوتر مردم صف کشیده اند برای عدسی و یک تکه نان بربری که در این هوای سرد بدجور می چسبد. صف نسبتاً منظمی است. چند نفری هم که می خواهند خارج از نوبت عدسی بگیرند با دیدن اعتراض مردم می روند توی صف. هم عرض با صف عدسی، نمایشگاهی از عکس های اول انقلاب از آرشیو روزنامه اطلاعات گذاشته اند؛ یکی شان تصویری است از پیوستن اولین گروه نظامیون به انقلاب.

سر تقاطع نواب موشکی را برای تماشا گذاشته اند. پسر جوانی که لباس ارتشی تنش است، می گوید اسم موشک «عماد» است. بغل موشک نقاشی شهید تهرانی مقدم را گذاشته اند. یکی از موشک عکس می گیرد. خانمی به شوخی می گوید دارد برای شبکه «من و تو» عکس می گیرد! مردمی که می خواهند از موشک عکس بگیرند موبایل شان را از زاویه پایین به بالا می گیرند. سینمایی ها می گویند وقتی از این زاویه تصویر می گیرید به سوژه تان ابهت و صلابت می دهید.

از کنار ساختمان شیک بنیاد ملی نخبگان رد می شویم. پشت یک نیسان بنرهایی را بار زده اند و بین مردم توزیع می کنند. تصویر گنده ای از رئیس جمهور را که مشغول افتتاح یکی از فازهای پارس جنوبی است، بنر کرده اند. یکی از غرفه ها سمفونی ایثار مجید انتظامی را پخش می کند.

پوسترهای تبلیغاتی یکی از نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان را گوشه و کنار خیابان چسبانده اند. یک نفر پیگیرانه دارد با چوب، یکی از این پوسترها را که به درخت کنار خیابان آویزان است، می کند. جلوتر توی غرفه ای بنر سفیدی را گذاشته اند و بالایش نوشته اند: «دلنوشته ای برای مدافعان حرم.»

از غرفه مداحان و شعرای آئینی آهنگ حامد زمانی پخش می شود! غرفه ای که مجوز فرهنگی، پذیرایی دارد! ما که پذیرایی اش را ندیدیم! جلوتر از غرفه ای صدای آهنگ وطنم علیرضا عصار پخش می شود: «وطن یعنی گذشته، حال، فردا/ تمام سهم یک ملت ز دنیا».

غرفه طب سنتی «سی.دی»هایی را بین مردم توزیع می کند و مسئول غرفه اش دارد مجدانه فواید داروهایی سنتی را می گوید و مضرات داروهای شیمیایی را می کوبد. پشت یک مینی خاور، بنر بزرگی زده اند که زیرش نوشته شده: «این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده؛ از طرف بچه های همیشه در صحنه خانی آباد!»

مرد میان سالی گوشه خیابان دارد نقاله خوانی می کند و بخش هایی از شاهنامه فردوسی را می خواند. عکاسی تصویرش را شکار می کند. بسیج دانشجویی دانشگاه شریف غرفه شفافیت عملکرد نمایندگان مجلس زده. یک گوشه اسم آنهایی را نوشته که با وجود دعوت هنوز پاسخی نداده اند. اسم کواکبیان و بذرپاش هست و چند نفر دیگر. از بین آنها که پاسخ داده اند احمد توکلی هست و چند تای دیگر.

خیابان را آرام بالا می آییم. جمعیت به سمت میدان آزادی فشرده تر می شود. چند پسر نوجوان دور یک «سیلورمن» را گرفته اند و باهاش شوخی می کنند. یکی ترقه انداخت، پسری بغل دستم گفت داعش بود! چند نفر به صورت خودجوش پلاکاردهای له شده را از زیر دست و پای مردم جمع می کنند. غرفه شرکت نیروی برق چند تا شخصیت عروسکی آورده که درباره مصرف برق و چیزهایی مرتبط با شرکت آهنگ های شاد می خوانند. در طول مسیر اما میزان اقبال و استفاده غرفه ها از آهنگ های حامد زمانی بیشتر از بقیه است.

رسیده ام به میدان آزادی. دورتادور میدان عکس شهدای انقلاب و جنگ را گذاشته اند. هر جا که چشم می چرخانم آدم هست. میدان آزادی شبیه عکس های اول انقلاب شده. بعضی ها روی زمین نشسته اند. چند نفر سلفی می گیرند. یکی به مردم ساندویچ می فروشد. روی برج آزادی چند تا فیلمبردار هست. مراسم کم کم شروع می شود. مجری مراسم می گوید قاری استاد غلامی است. صدای قرآن جمعیت را آرام می کند: «اذا جاء نصر الله والفتح…»

بالای سر جمعیت، چند نفر چترباز در آسمان شبیه نقطه های کوچولویی هستند که هرچی پایین تر می آیند بزرگ تر می شوند. یکی شان پرچم «کلنا عباشک یا زینب» را دست گرفته. یکی از چتربازها بین جمعیت فرود می آید. چند نفر می دوند سمتش تا باهاش عکس بگیرند!

سخنرانی رئیس جمهور شروع می شود. خیابان آزادی را به سمت انقلاب برمی گردم. یکی روی مقوایی نوشته: «با اجازه دولت اعتدال، مرگ بر آمریکا!» یکی دیگر تصویر اوباما را با دماغ پینوکیویی کشیده و زیرش نوشته: «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان.» یکی هم که میکروفن دستش است و دارد شعار می دهد و از مردم جواب می گیرد، وسط های شعارهایش شوخی می کند: «اوباما حیا کن/ برو خونتون لا لا کن!»

خبرنگار صدا و سیما با یکی مصاحبه می گیرد. بدون اینکه به جواب های طرف گوش بدهد با چشم هایش دنبال پیدا کردن نفر بعدی است. چند نفر تا دوربین می بینند دورش جمع می شوند. سردار سیاری همراه با دختر محجبه اش خیابان انقلاب را قدم می زند.

ساعت حدود 12 و نیم است. صدای اذان در خیابان انقلاب پخش می شود. چند نفری توی پیاده رو، روی تکه ای مقوا یا پلاستیک قامت بسته اند به نماز. توی دست دختر نوجوانی مقوایی را می بینم که رویش با ماژیک آبی نوشته شده: «دیگران را نمی دانم، اما من امروز به عشق رهبرم آمدم.»

انتهای پیام/

خبرگزاری مهر