معلم و جهادگر شهید احمد مختاری

به گزارش خبرنگار  پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، طبق فرمایشات امام خامنه ای در این زمان فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا در جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطری شهدا، به معرفی همراه با وصیت نامه ی شهدای شهرستان مبارکه پرداخته است.

این هفته همراه شهید معلم و جهادگر احمد مختاری با بخش مختصری از زندگی و وصیت نامه.

شهید احمد مختاری در سال 1337 در مبارکه در خانواده ای کشاورز و مذهبی به دنیا آمد و از کودکی در کار کشاورزی به خانواده کمک می کرد و مشکلات و مصائب زندگی محرومانه را با گوشت و پوست خود احساس می کرد.

پس از طی دوران دبستان وارد دبیرستان گردید و تا کلاس پنجم دبیرستان در مبارکه به تحصیل ادامه داد و سال ششم دبیرستان را به اصفهان رفته که همین ایام مصادف با سال 55-56 همزمان با شروع و اوج گیری مبارزات مردم قهرمان و مسلمان ایران بر علیه رژیم ستم شاهی بود و او در همین زمان با جمعی از برادران اصفهانی در مجالس مخفی به منظور خود سازی جهت مبارزه ای مهم و سرنوشت ساز شرکت می کرد و از یک طرف آمادگی لازم و ایثار و از خود گذشتگی جهت پیش برد اهداف انقلاب اسلامی که همانا سرنگونی رژیم طاغوت و برپایی حکومت اسلامی بود.

از سوی دیگر در صدد ادامه تحصیل بود که با تمام وجود غرق در مبارزه علیه طاغوت گردید و با پایان یافتن سال تحصیلی و اخذ دیپلم جهت تداوم مبارزه و رسوا کردن رژیم در جهت پخش اعلامیه ها و سخنرانی های شخصیت ها و رهبران انقلاب در مبارکه به فعالیت پرداخت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در لحظات حساس 22 بهمن سال 1357 در تهران هم دوش امت مسلمان در فرو پاشیدن کاخ استبداد حضور داشت سپس با پیروزی انقلاب اسلامی جهت تثبیت و حفظ دستاوردهای انقلاب در تشکیل کمیته و سپاه پاسداران در مبارکه نقشی فعال داشت.

با شروع سازندگی کشور و به راه افتادن چرخ های اقتصادی که لازمه آن جایگزینی نظام اسلامی در همه امور کشاورزی بود. جهت تشکیل و شروع به کار هیئت واگذاری زمین لنجان شروع به فعالیت گردید و پس از مدتی با به اسارت در آمدن برادران اعضای هیئت واگذاری کردستان به آن سرزمین خون و شهادت عزیمت نمود و جای خالی برادران شهید و اسیر را پر کرد که در این رابطه فعالیت های چشم گیری با همکاری دیگر برادران در هیئت واگذاری زمین و شورای کشت کردستان نمود.

با رکود کار هیئت واگذاری زمین به مبارکه برگشت و به علت علاقه ای که به دانش آموزان و ساختن نسل انقلاب داشت، به شغل معلمی پرداخت و در سرمای شدید زمستان بدون وسیله نقلیه به دور ترین روستاهای منطقه جهت تدریس میرفت و هنوز سال تحصیلی به پایان نرسیده بود که به علت نیاز شدید منطقه کردستان به کمک نیرو های رهایی بخش انقلاب دوباره عازم آن منطقه گردید.

این بار در سنگر جهاد سازندگی به منظور تشکیل شوراهای اسلامی روستایی و کوتاه کردن دست عوامل استکبار جهانی از مردم محروم کردستان مشغول خدمت گردید و از آنجایی که مناطق روستایی برای تشکیل گروهک های ضد انقلاب نقش اساسی را داشت و گروهک ها با گرفتن باج به صورت نقدی و غیر نقدی از نظر مادی این روستا ها را تامین می کردند به همین جهت تشکیل شوراهای اسلامی در این مناطق سد راه عظیمی برای ادامه زندگی نکبت بار این مزدوران بود.

به همین منظور در صدد جلوگیری و مبارزه با مسئولین تشکیل شوراها در روستا بودند که در این رابطه در تاریخ 15/05/1361 شهید احمد مختاری در حوالی شهر سنندج به اسارت این مزدوران در آمد و پس از 15 ماه شکنجه در زندانهای گروهک های ملحد در روز تاسوعای سال 1362 همچون پیشوایش امام حسین (ع) به شهادت رسید.

اما ابعاد شخصیت ایشان با دید محدود و بضاعت کم که میتوان درباره آن سخن گفت، یکی ساختن شخصیت خود بر روی پای خود و مبارزه با عوامل بسیار زیادی که در مقابل این ساخته شدن وجود داشته است میباشد.

محور اصلی شخصیت او نه بر گفته ها و شنیده ها بلکه بر فروغ الهی که در قلب خود احساس میکرد ، بنا شده بود و با روشنی این فروغ بود که بر گفته ها و نوشته ها و افراد نقادانه مینگریست و همین فروغ بود که از آغاز نوجوانی با وجود شرایط حساس متلاطم او راستای حق و خط ولایت پیامبر کونه امام خمینی را انتخاب نمود و بار معنویتی را در پیشاپیش خانواده و دوستان و آشنایان به دوش کشید و برای همه اسوه ای شده بود. دیگر این که بسیار ساده زندگی میکرد و نان خالی را به عنوان غذای کامل تلقی مینمود . پوشاک و مسکن و گردش و رفت و آمدش نیز از این قبیل بود.

هیهات، هیهات گویی در تمرین علی وار زندگی کردن نمونه ای بود که دیگر حجت را بر انسان تمام میکند ، که اگر کسی بخواهد برای زاهدانه زندگی کردن بهانه بیاورد دیگر این حجت راه را بر او میبندد چرا که او خود سمبل زهد و قناعت بود.

اما اخلاق! محبت او، انس او، انیس او و مونس او بیش از همه چیز انسان را سرشار میکرد و حقیقتا محرومیت از این وجود وارسته، قلب انسان را آتش میزند . دوستی بود بسیار مهربان و صمیمی و شفیق و مشفق، همچون آب حیات بر روی شعله های آتش و دوستان را آرامش میبخشید. و همچنین باعث شده بود که بسیاری از افراد قلبا بدون هیچ رابطه ای او را دوست میداشتند و تشنه صفا و محبت های او بودند . ویژگی دیگر او مردانه یکه و تنها دردها و بار مشکلات را بر دوش کشیده بود ، گویی در زندان بود اما مانند نوری که در تاریکی زندان باشد. صادق بودن ، ایثارگر بودن،؛ متواضع بودن، آرام و متین بودن ، پاک دامن بودن، بر صراط مستقیم بودن و بر خط امام امت سیر کردن ویژگی های انسان والایی بود که در وقت هدایت دیگران هرگز آنها را تحقیر نمیکرد بلکه فکر میکرد و راه می جست و با اعمالش باعث هدایت آنان میشد.

شهادتش خلاصه زندگیش بود و پاک باختگیش آغازی بود بر حیات طیبه و جاوندانگیش.

در بیان چگونگی استقامت و عروج خونینش از زبان از بند رها شدگان که ماهها با وی هم بند در زندان بودند بشنویم که با سوزی ناشی از فراغ ، سخن میگویند:

در زندان اسیر دست دشمن خبیث و ضد خدا و خلق بودن، مانع از ادامه مبارزه بی امان احمد برای در هم شکستن روحیه و مقاومت ضد انقلاب نبود، به خصوص دشمن که با فریب افکار عمومی مردم محروم و رنج کشیده کردستان و با نقاب ریا و تزویر سعی در ضد اسلامی نشان دادن چهره جمهوری اسلامی داشت و خود را خامی روستائیان و زحمت کشان معرفی میکرد در حالی که ساواک های فراری و منافقین و اربابان خون آشام و فئودالهای غارت گر ، همدستان و متحدان آنها بودند و از همه مهمتر نوکر صدام که خود نوکر امریکا و اسرائیل و شوروی و فرانسه است.

او با وجود شرایط طاقت فرسای محیط زندان ها و القاء افکار مارکسیستی دست از خدا و اطاعت خدا بر نداشت و از معدود افرادی بود که با تحمل شکنجه های جسمی و روحی و اعمال فشارهای قرون وسطایی، در اول وقت وضو میگرفت و به نماز می ایستاد و روح خود را جلا میداد و خشم زندان بانان را بر میانگیخت.

در موقع القاء افکار مارکسیستی و تحمیل مطالعه جزوات منافقین فراری و بنی صدر خائن و سلطنت طلبان آمریکایی و سایر گروهک های ملحد، مردانه در حضور زندان بانان در مقام دفاع از ایدئولوژی اسلام و آیات قرآن و سنت رسول ا… بر میخواست و مزدوران را محکوم میکرد.

در صورتی که محبت به جمهوری اسلامی و به خصوص امام امت از طرف هر زندانی مشهود میگردید، مساوی با اعمال شکنجه جسمی و روحی و وادار کردن به بیگاری های سخت و حتی اعدام بود ، همیشه دیگران را نیز سفارش به ستیز با مزدوران مینمود و آنها را از تسلیم احتمالی بر حذر میداشت و با این کار و ضربات خرد کننده ای بر افکار و روحیه ضد انقلاب در لانه او به وی وارد میکرد.

در جریان انتقال زندانیان از محلی به محل دیگر که بر اثر هجوم مردانه نیروهای مسلح انقلاب به مقرهای ضد انقلاب انجام می شد، احمد به خلع صلاح محافظان گرفت اما موفق نشد و با شروع کاه مبارک رمضان برنامه خود سازی خود و توشه بستن برای سفر آخرت را تکمیل تر کرد و مرتب روزه می گرفت و غذای زندان که یک استکان نخود و قرص لیوانی به اندازه ته لیوان بود نیز، به دیگر زندانیان بخشش می نمود و هر گاه قرار بود زندانی آزاد گردد به وی سفارش میکرد و پیام میداد که به دوستان و خانواده برساند مبنی بر این که دست از اسلام و امام امت بر ندارند.

امام عزیز را بسیار دوست داشت و وقتی که به وی گفته میشد که تو هم آزاد میگردی میگفت اولا چنین آرزویی ندارم که تا ضد انقلاب در کردستان حضور دارد به دست آنها آزاد گردم، عاشق شهادتم و اگر این افتخار نصیبم شود بسیار راضی و خوشحالم و تنها وقتی حاضر به آزاد شدن هستم که اثری از ضد انقلاب در منطقه نباشد.

در بیداد گاههای ضد انقلاب از همان اول، مردانه اظهار وفاداری و دفاع از جمهوری اسلامی نمود و در آخرین به اصطلاح بازجویی در جواب قاضی خائن دموکرات که به وی گفت اظهاراتت را بنویس و موقعی که خواست بنویسد چون که سه انگشت خود را در جریان انقلاب از دست داده بود قاضی خائن میگوید که تو انگشتانت را در راه خمینی داده ای حالا چگونه مینویسی.

احمد قلم را به شدت در زمین بیدادگاه کوبید و گفت انگشت که چیزی نیست شاهرگم را برای خمینی میدهم و هیچ گاه حاضر نشد لحظه ای سکوت نماید و تسلیم ضد انقلاب گردد تا این که سرانجام به جرم مسلمان بودن و بر پایی نماز و گرفتن روزه و دفاع از انقلاب اسلامی و ولایت امام خمینی محکوم به اعدام گردید و در روز تاسوعا سال 1362 از محوطه زندان با جمعی دیگر از فرزندان اسلام به بیرون برده شد و تا نیمه شب آنها را شکنجه کرده به طوری که فریاد تکبیر او و همرزمانش به گوش میرسد و به آرزوی دیرینه اش رسید.

مقاومت این عزیزان در زیر شکنجه در ساعات آخر حیات باعث ایجاد روحیه متزلزل در افراد دمن گردید. به طوری که کنترل خود را از دست داده و با نزدیک شدن رزمندگان به اطراف زندان اقدام به فرار نمودند و ما ( زندانیان) به دست ظفرمندان اسلام آزاد گردیم و آزادی خود و شکست ضد انقلاب را در مقاومت کم نظیر این عزیزان شهید میدانیم.

احمد مختاری

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین

خدایا تو بخشنده ای ، تو مهربانی ، تو قادری اما من بنده ای ناتوان، با وجود این که تمام نعمت های لازم را به من عطا کرده ای باز هم  حرص و ولع من برای نعمت های تو راحتم میگذارد اما چه میخواهم؟ میخواهم که مرا به درگاهت بپذیری و دوست بداری بالاترین درجات را به عطا خواهی کرد.

بابا، در زندگی تلاش کنید به تقوای خود بیفزایید و هر چه بیشتر به خدا نزدیک شوید و در امور زندگی همیشه شکر گذار خداوند متعال باشید ، نسبت به مسائل اجتماعی فقط و فقط به حرف امام گوش کنید و همیشه اعمال خود را قبل از این که حسابرسی کنند خودتان حسابرسی کنید که در این صورت پیروزید.

مهدی، حمید رضا، رسول، رضا، روح الله را رزمنده و شاگرد امام تربیت کنید و متاسفانه من نتوانستم آن طور که شایسته این انقلاب بزرگ بود ، خودم را بسازم و با انقلاب پیش روم و دینم را نسبت به خون شهدا ادا نمایم که امیدوارم خداوند مرا بیامرزد . آخر میدانید انسان در دنیا خیلی چیزها را دوست دارد و دنیا هم جنبه های فریبنده دارد که اگر خدای ناکرده انسان دچار این ظواهر دنیا شود حتما از خدا غافل میشود و من هم مانند بقیه انسان ها خیلی چیز ها را در این دنیا دوست دارم از جمله شما را، بچه ها را(دوستان را) حتی محمود را خیلی دوست داشتم ولی چه کنم خدا را خیلی بیشتر دوست دارم و اگر میخواستم عاقلانه در این معامله شریک باشم حتما میبایست خدا را انتخاب کنم و حالا شما را ترک میکنم تا به نزد خدا بروم زیرا خداوند وعده داده که هر کس در راه خدا جهاد کند و در این راه جانش را فدا کند پیش خدا روزی میخورد. دانش آموزانم در مقابلتان شرمنده هستم که نتوانستم آنطور که میبایست در خدمتتان باشم و بتوانم از چهره های فروزنده و امید دهنده شان بهرهمند شوم.امیدوارم مرا ببخشند و اگر از من خطایی و یا قصوری در امری دیدند مرا حلال کنند و مادرم دوست دارم مثل همیشه صبور و مقاوم باشد، به دیدار خانواده و بازماندگان شهدا برود و از آنها دلجویی کند و خدای ناکرده برای من گریه نکند(هیچ کس) که در صورتی که از شهادت من ناراحت شود ، این یک نوع ناسپاسی است  در مقابل نعمت های خداوند. و در آخر مزار من نیز خیلی ساده و معمولی باشد.

والسلام علیکم و رحمة ا…

احمد مختاری

انتهای خبر/