شعر سپید ابراهیمپور را باید از نمونههای سالم و خوب و تأثیرگذار شعر این دهه دانست و باید اذعان داشت که او در این حوزه، به موفقیتی دست یافته که امید تداوم آن در دهههای آینده نیز، امیدی دور از انتظار نیست.
آنچه میخوانید، تأملی است بر برخی شعرهای مجموعه شعر سپید «دور آخر رولت روسی» که توسط انتشارات فصل پنجم به علاقهمندان شعر امروز ارایه شده است. تنوع مضمونی، کشف و شکار و ثبت لحظات خاص و ویژهای که مقابلِ چشمِ همه قرار دارد و همگان از کنارِ آن بیتفاوت میگذرند، دایره واژگانی وسیع و استفاده موفق از واژگانِ متعلق به هر حوزه مضمونی، بیانِ موفق معادل عاطفیِ اندیشه قوامیافته شاعر، ساخت تصاویر بکر و زیبا، و… همه و همه از نقاط مثبت شعرهای مجموعه «دور آخر رولت روسی اند» اما آنچه در این مختصر به آن خواهیم پرداخت، تأملی است بر ساختاری تکرارشونده در آغاز و انجامِ تعداد زیادی از شعرهای این مجموعه.
آنچه در ساختمانِ یک اثر ادبی، خود را بیش و پیش از هر عامل دیگری نشان میدهد، آغاز و پایانِ یک اثر است؛ دو بخشِ مهم از هر شعر که از قرنها پیش، اهمیت آن در شعر گوشزد شده است. در اینکه ابراهیمپور در ورود به شعر و خروج از آن، بسیار موفق است و بسیار هوشمندانه عمل میکند، شکّی نیست، اما با تأملی در آغاز و انجامهای اغلبِ سپیدهایش، به سازهای تکرارشونده ـ گرچه موفق ـ دست مییابیم. شروع برخی شعرهای این مجموعه،چنیناند:(زندانِ آن زن/ مانتوی قرمزش بود)، (عشقِ ما/ زن لاغری بود)، (تمام زندگیات/ گربه کتکخورده لاغری باشد…)= عباراتی تشبیهی در پوشش نحوِیِ جملهای خبری. در برخی دیگر از شروعها، عباراتِ تشبیهی، توأم با اداتتشبیهاند؛ یعنی شناسهای که زیربنای سازه تشبیه را بسادگی لو میدهد، و حال آنکه شاید شاعر، تمایل چندانی به رو شدنِ دستش برای مخاطب نداشته باشد: (اتفاق افتاد/ مثل برگی که چندسال منتظر افتادنش باشی)، (به زخمهایت عادت کردهای/ شبیه زندانیِ پیری که…)، (تنهایی را دوست نمیداریم…/ مثل آدم برفیِ غمگینی که…)، (…گرمت است/ شبیهِ راسویی که…).
ادات تشبیه را باید از ارکان فرعیِ تشبیه بهشمار آورد، چراکه در میان ارکان تشبیه، سه رکنِ «مشبه»، «مشبهبه» و «وجهشبه»اند که بود و نبود و کیفیت آنها، در ایجاد ذات هنریِ تشبیه، تعیینکننده است؛ بااینحال، ادات تشبیه از آنجاییکه شکل و شمایلی خاص و آشنا و تکرار شونده دارد (مثلِ ـ مانندِ ـ چون ـ همچون ـ شبیه ـ بسانِ و…)، گویی به شناسه عبارات تشبیهی تبدیل شده و همواره حضور آن را در جمله، باید نشانهای بر وجودِ تشبیه دانست، مگر در مواردی که این ادات، حاملِ مفهومی دیگر غیر از تشبیه باشند، مانند «چون» که میتواند در معنای «هنگامیکه» نیز باشد.
بههرروی، اداتتشبیه را باید قابل حذفترین رکن در میان ارکان چهارگانه تشبیه دانست، چراکه هریک از سه رکنِ دیگر، در صورتِ حذف، باید قرینهای از خود برجای بگذارند که ذهن را به شناخت آن برساند، اما حذف اداتتشبیه، نیاز به حضورِ چنین قرینهای ندارد و در سپیدهای حامد ابراهیمپور، شروعهای خوبی هم دیده میشود که برخلاف متکی بودن بر ساختی تشبیهی، هم با استفاده نکردن از ادات، به ذات هنری و زیباشناسانه این صناعت نزدیک شده، و هم با تغییری در نحو (یعنی دخلوتصرّف در ساختمانِ نحویِ جمله ساده خبری)، لحن را تغییر داده و به تصویری ویژه دست یافته، با اینکه اساسِ تصویر، همچنان تشبیه ـ و یا استعاره ـ است: (میلرزیدی/ توی پیراهنِ من/ ـ گنجشک لاغری/ که خواب بد دیده باشد! ـ)، (پرندهای که دیشب/ در حیاط چالش کردیم/ خواهر کوچکِ من بود).
همین مسأله را با افراط بیشتری در پایانبندیهای اغلب شعرهای «آخرین دور رولتِ روسی» میبینیم. تشبیهاتی با ساختارِ ساده (این = آن) که گاهی با حذف ادات تشبیه و تجلّی در جملات ساده خبری خود را نشان میدهد: (صورتت پرچم کشوری است که…)، (خانه دزد دریاییِ پیریست، دلت…)، (تمام زندگیات/ گربه گرسنهایست که…)، (عشق ما اسبِ آبیِ غمگینی بود که…)، و گاهی با تغییرِ فعلِ «است» و «بود» به صورت مجهول «شد»، نوعی استحاله را با زیرساختی تشبیهی به نمایش میگذارد: (پیامبری شدهام/ که تنها میتواند خودش را نفرین کند)، (زنی شدهام/ که کودکانِ مردهاش را شیر میدهد)، و در اغلبِ موارد، با استفاده از اداتِ تشبیه، نشان میدهد که شاعر، «تشبیه» را خوشدستترین صناعت برای ساخت تصویر میداند و این درحالی است که در کار او، استعارهها و مجازهای گرچه اندک، اما بسیار خوبی میبینیم. برخی پایانبندیهای متکی بر صناعت تشبیه، همراه با ذکر ادات در این مجموعه چنیناند: (نمیشود از تو گفت و به خستگی فکر نکرد/ مثل اینکه بنشینی و/ دوتا فیلم را با هم تعریف کنی)؛ ساختاری که بخش عمده توفیقِ خود را مدیونِ وجهشبههای خاص حامد ابراهیمپور است. برای توضیح بیشتر، باید به این تشبیهات که به استثنای دو موردِ آخر، همگی، پایانبندیهای شعرها را رقم زدهاند، توجه کرد: (تنهایی مهربانم کرده است/ شبیه سربازی که…)، (سرت گیج میرود/ مثل بچهگنجشک کوری که…)، (خودم را گاز میگیرم/ مثل سگی که…)، (میخندی…/ شبیه خارپشتی که…)، (فکر میکنم/ شبیه عنکبوتی که…)، (باید حتماً به خانه خودت برگردی/ مثل سگِ تیرخوردهای که…)، (و چشمهایت/ دو حلزونِ یخزده که…)، (سوسکی بودی در زندگیِ قبلیات که…).
گذشته از این مسأله که چرا مشبهبه اغلبِ این تشبیهات، یک حیوان است؟ (که مسألهای مهم است و پرداختن به آن در این مختصر نمیگنجد) توجه به وجهشبه این تشبیهات، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ وجهشبههایی که خود را در جملاتِ پس از «که» نشان میدهند و میتوانند یک تشبیه ساده را به تصویری قابلِ تأمل بر اندیشهای عمیق تبدیل کنند: (سربازی که برای تکتیرانداز آن سوی مرز دست تکان میدهد)، (بچهگنجشک کوری که برادرهایش از لانه هولش دادهاند پایین)، (سگی که سرطان گرفته و فکر میکند دلپیچهاش از گرسنگی است)، (خارپشتی که وارونه لای سنگها گیر کرده و روباهها شکمش را لیس میزنند)، (عنکبوتی که برای خودکشی نمیداند کجای تنش را باید زودتر)، (سگ تیرخوردهای که باید حتماً در لانهاش بمیرد) و… .
منبع:قدس
تنهایی مهربانم کرده است
نگاهی به مجموعه «دور آخر رولت روسی» از حامد ابراهیمپور؛
https://mobarakehna.ir/?p=13743
اخبار مرتبط
ثبت دیدگاه
- دیدگاههای ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سردبیر در پایگاه خبری مبارکه نا منتشر خواهد شد.
- پیامهایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیامهایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Sunday, 24 November , 2024