و نکته جالب اینجاست که این بار نیز موضوع فیلم فروشنده اصغر فرهادی ماجرای تجاوز و تعرض جنسی در خانواده یک زوج جوانِ بازیگریست که واکنش محکم و غیرتمدانه در قبال آن نوعی تحجر و خشونت به حساب می آید!!! دقیقأ نقطه ای در مقابل فرهنگ ایرانی اسلامی ما و هماهنگ با فرهنگ مغرب زمین است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا، مهدی نقدعلی در یادداشتی نوشت، معمولا مخالفت با عقیده ای که غریب به اتفاق جامعه آنرا قبول دارند یکی از سخت ترین کارهایی است که یک شخص می تواند انجام دهد. خصوصأ اگر آن عقیده و نظر، مربوط به حوزه سنت و ملّیت جامعه باشد که مخالفت با آن برابر است با برچشب هایی نظیر نداشتن عِرق به آب و خاک.

اما همان عِرق ملی و دینی ما را بر آن داشت که چندسطری پیرامون اتفاقی بنویسیم که اکنون به عنوان افتخاری ملی در اذهان بسیاری از مردم کشورمان نقش بسته است!

چندروز پیش وقتی که عوامل فیلم “فروشنده” به کارگردانی اصغرفرهادی بر روی فرش قرمز جشنواره کن فرانسه قدم گذاشته و توانستند دوجایزه “بهترین بازیگر مرد” و “بهترین فیلم نامه” را از آنِ خود کنند ناخودآگاه باعث برانگیخته شدن غرور ملی بسیاری از هموطنانمان شد. غروری نشأت گرفته از اینکه یک کارگردان ایرانی به همراه دو بازیگر هموطنمان یعنی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی اینگونه در یک فستیوال درجه یک جهانی و دربین کارگردانان و بازیگران طراز اول جهان خودنمایی کرده و استعدادهای ایرانی را در معرض همگان به نمایش می گذارند و موجبات تحسین همگان را برانگیخته اند.

اما سوالی که همان هنگام در ذهن نگارنده این متون نقش بست این بود که آیا، تنها هنر و دست برتر عوامل این فیلم بود که پای آنها را بر روی فرش قرمز این جشنواره باز و فیلم فروشنده را به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران از حیث تعداد جوایز در جشنواره های خارجی معرفی کرد و یا پارامترهای دیگری نیز در این اتفاق نقش داشتند؟!

به عبارت دیگر آیا اگر یک فیلم دیگر با همین کیفیت کارگردانی و فیلم نامه و بازیگری اما با باورهای خلاف این فیلم ساخته میشد آیا آن فیلم هم می توانست همچون فروشنده و یا سایر فیلم ها در جشنواره ها و فستیوال های خارجی مجال خودنمایی پیدا کند و یا مانند بسیاری از اثار دیگر هنرمندان جهان که با مزاج برگذار کنندگان این مراسمات جور در نمی آید در بین صدها فیلم ساخته شده دیگر گم میشد و هیچ خبری از آن به گوش ما نمی رسید؟؟!!

شاید در زمانی که سینمای هالیوود با پشتوانه ابزارهای ثروت و قدرت، چتر خود را بر روی جشنواره های مهم فیلم جهان گسترانده و در حال صادرکردن تفکرات و فرهنگ مغرب زمین به جای جای این کره خاکی است، با اندک نگاهی به بیوگرافی فیلم های برگزیده این جشنواره ها می توان به راحتی به این نکته پی برد که اگر هر فیلم دیگری خارج از این چارچوب بخواهد در بین این فیلم ها مجال عرض اندام پیدا کند حتمأ باید آن فیلم نیز یا به تبلیغ فرهنگ غرب بپردازد و یا آنقدر (مستقیم یا غیر مستفیم) فرهنگ و جامعه خود را زیر سوال ببرد که زمینه را برای ورود هرچه بهتر فرهنگ غرب باز کند. دقیقأ مانند چیزی که در فیلم جدایی نادر از سیمین به عنوان یک فیلم خارج از چارچوب هالیوود و برنده جایزه اُسکار دیده شد. فیلمی که چنان به حاکم بودن دروغ در جامعه ایرانی می پرداخت که خواه ناخواه بذر ناامیدی از جامعه و فرهنگ ایرانی اسلامی را در وجود بینندگان خود قرار می داد و ناخودآگاه برتری زندگی غربی بر زندگی ایرانی را به وی القا می کرد.

حال باید به منتقدین فیلم فروشنده حق بدهیم که حتی زمانی که هنوز این فیلم را مشاهده نکرده اند، ترس سراپای وجود آنها را فرا بگیرد که آیا این فیلم کدام یک از مبانی فرهنگ ایرانی اسلامی را مورد خدشه قرار داده است که اینگونه مورد تحسین اروپاییان قرار گرفته؟! نه اینکه توهم توطئه ای در ذهن باشد، بلکه این ساختارِ قدرت به تجربه این را ثابت کرده است که در خارج از چارچوب تبلیغ فرهنگ خود و تخریب قرهنگ و باورهای دیگران اقدام به تحسین اثری نمی کنند و دست آن اثر را در بین آثار دیگر بالا نمی برند.

و نکته جالب اینجاست که این بار نیز موضوع فیلم فروشنده اصغر فرهادی ماجرای تجاوز و تعرض جنسی در خانواده یک زوج جوانِ بازیگریست که واکنش محکم و غیرتمدانه در قبال آن نوعی تحجر و خشونت به حساب می آید!!! دقیقأ نقطه ای در مقابل فرهنگ ایرانی اسلامی ما و هماهنگ با فرهنگ مغرب زمین.

حال می توان راحت به این نکته پی برد که چگونه فیلم اصغر فرهادی برخلاف روال معمول در حالی که مراحل فنی خود را هنوز به طور کامل تمام نکرده بود و کنداکتور بخش مسابقه جشنواره کن نیز بسته شده بود توانست در اوج ناباوری به این جشنواره راه پیدا کند و تا بهترین موقعیت هم پیشروی کند.

انتهای پیام/