بخش دوم متن پیش رو به پرسش و پاسخ حاضرین اختصاص داده شده است که سعه صدر و نحوه پاسخ حکیمانه به سوالات از جنبه های آموزنده دیگر است؛ مظلومیت شهید آیت الله بهشتی، موضع گیری درمورد جریانات و اشخاص و … این جزوه را از لحاظ تاریخی و هویتی ارزشمندتر کرده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا،  متن پیش رو که برای اولین بار در فضای مجازی توسط پایگاه خبری تحلیلی صاحب نیوز منتشر می گردد سخنرانی آیت الله سیدعلی خامنه ای در دانشگاه تهران است که در اصل از جزوات بر جای مانده از حزب جمهوری اسلامی می باشد.

برای دانلود نوشتار حاضر اینجا کلیک کنید

به خوبی می توان صلابت و حرارت را در سخنرانی پیش رو حس کرد که این حرارت خود بیانگر آتشی از درون است که طی فعالیت های مستمر در کوره مبارزه و انقلاب شعله ور گشته است.

tgt

 

بخش دوم این جزوه به پرسش و پاسخ حاضرین اختصاص داده شده است که سعه صدر و نحوه پاسخ حکیمانه به سوالات از جنبه های آموزنده دیگر است و همچنین مظلومیت شهید آیت الله بهشتی، موضع گیری درمورد جریانات و اشخاص، اطلاعاتی که در آستانه تجاوز عراق به کشورمان و هشت سال جنگ تحمیلی ارائه می شود و تعبیر جالبی که معظم له درمورد بروکرات ها و تکنوکرات ها به کار می برند این جزوه را از لحاظ تاریخی و هویتی ارزشمندتر کرده است.

***

حزب جمهوری اسلامی: جزوه حاضر متن گفتار استاد ارجمند آقای سیدعلی خامنه ای است که در دانشگاه تهران، روز دوشنبه سوم بهمن ماه ۱۳۵۸ تحت عنوان “گروه های معارض در نهضت های انبیاء و در انقلاب اسلامی ایران” ایراد شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شورانگیزترین مباحثی که در مسائل مربوط به نبوت ها و بعثت ها مطرح است، مسئله معارضه ها و مبارزه ها و کارشکنی هایی است که بر علیه این نبوت ها و بعثت ها انجام می گیرد. بحث بسیار آموزنده و مفصلی هم هست و من امیدوارم که در همین سلسله مباحث این فرصت را پیدا کنیم که درباره این مبحث بیشتر صحبت کنیم. امروز فقط برای خواهران و برادران عزیز بخشی و خلاصه ای از این موضوع را عرض می کنم. در بحث های اصولی گذشته، نه گذشته‌ی این مجلس، گذشته های سال های پیش بر روی مسئله نبوت تاکید و تکیه بسیاری کرده ایم. تصور ما این بوده است که در همه مباحث مربوط به ایدئولوژی اسلام مهم ترین بحث، بحث نبوت است و در رابطه با این بحث است که توحید را هم به درستی می توان شناخت و موضع توحید را بر کل ایدئولوژی اسلام و اندیشه و تفکر اسلامی یافت. نبوت ها و بعثت ها، به حکم آن که انقلابی بوده اند و با همه مفهوم این کلمه به حکم آنکه دگرگونی بنیادی و عمیقی در اجتماعات جاهلی بوده اند، موافقان و سربازانی و نیز دشمنان و معارضانی در برابر و در کنار خود می یافتند. این بحث قابل بررسی است که سربازان انقلاب نبوی و بعثت نبوی چه کسانی هستند؟ که این خود یک بحث اصولی و سررشته بسیاری از بحث های دیگر است و نیز این سوال مطرح است که معارضان و مبارزان این بعثت ها و نبوت ها، چه تیپ هایی، چه گروه هایی و چه شخصیت هایی هستند؟

به طور متداول و معروف چهار عنوان در قرآن یافته شده بود که این چهار عنوان چهره‌ی چهار تیپ مبارز با بعثت ها را مشخص می کرده اند. و این چهار عنوان را وقتی در سراسر قرآن گسترش می دادیم و با آیات گوناگون همسان آنها را کنار هم می گذاشتیم، ده ها عنوان دیگر که اشاره به این چهار عنوان داشت، بدست می آمد. این چهار عنوان عبارتند از: طاغوت.

در مقابل پیامبر طاغوت است. با یک مفهوم کلی و وسیع و شامل. از این مفهوم خردتر و ریزتر و مشخص تر آن سه مفهوم دیگر است که عبارتند از: ملأ و مترفین و احبار و رهبان و ما بیشتر روی این سه مفهوم مشخص سخن گفته ایم و بحث کرده ایم و حالا هم به عنوان مقدمه و زمینه برای بحث مورد نظر سخن خواهیم گفت. قبلا این سه واژه را معنی می کنیم.

۱ ملأ:

چشم پر کن ها؛ جمع های برجسته. افراد و چهره ها و شخصیت هایی در نظام جاهلی و طاغوتی، یعنی هر آن نظامی که بعثتی در میان آن پدید می آید برای شکستن آن. در چنین نظام طاغوتی و جاهلی، ملأ مهره های اصلی گردش کار سیاسی و نظام حکومتی اند. ملأ، در کنار فرعون در قرآن هامان است. و ملأ در برابر پیغمبر اسلام ابوجهل و ابولهب و عتبه و شیبه است. و ملأ در هر زمان و در هر نظام طاغوتی و جاهلی مهره های اصلی حکومت را تشکیل می دهند. کارگردانان نظام سیاسی حاکم بر جامعه. این ها معارضان پیغمبرند. چرا معارضه می کنند؟ زیرا ملأ هستند. زیرا پاسداران و نگهبانان آن نظامی هستند که پیامبر برای فروشکستن و در هم کوبیدن آن نظام برانگیخته شده است.

۲– مترفین:

به معنی اشراف و برخورداران از زندگی مادی سطح بالا، گنجوران، گنج اندوزان و کسانی که در نظام جاهلی و طاغوتی این فرصت را یافته اند که اموال و ذخایری را که متعلق به کل انسان ها است و ذخایری را که متعلق به انسان است، نه به افرادی خاص، به انحصار خود گیرند و از آنها بهره وری کنند، آنها را در انحصار خود قرار بدهند و آنها را وسیله ای برای ظلم، استعمار و استثمار بندگان خدا قرار بدهند. نمونه مترفین در قرآن قارون است به عنوان یک چهره سمبلیک. ممکن است همه مترفان عالم به اندازه قارون ثروت نداشته باشند، اما ثروت و میزان پول مهم نیست؛ نوع پیدا کردن پول، نوع پیدا کردن مال و ثروت و استفاده ای که بر این نوع پیدا کردن مترتب است مطرح است. گنج اندوزان «و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب علیم- توبه: ۳۴». آن وقتها من گشته بودم و تعداد آیاتی را پیدا کرده بودم که نام ملأ و مترفین در آنها است و هیچ جا در قرآن پیدا نمی کردیم که از ملأ یا مترفین نامی برده شده باشد مگر آنکه در مقام اظهار خصومت با بعثت ها و سرجنبانان بعثت ها، یعنی پیامبران، این نام برده شده.

۳– احبار و رهبان:

و گروه سوم احبار و رهبان، عالمان غیرانقلابی یا ضدانقلابی اند. عالمان وابسته به نظام ها و رژیم های جاهلی و طاغوتی و کسانی که از سلاح برنده علم در جهت ضد مردم و ضد حق و ضد خدا استفاده کرده اند و باز در قرآن سمبل چنین عالمانی بلعم باعور است. «آتیناه آیاتنا فانسلخ منها» آیات خدا و نشانه های خدا را گرفته بود، آگاهی و معرفت نیز پیدا کرده بود، اما انسان با همان ویژگی ها همیشه انسان است. پیوسته بر سر دو راهی است و یکی از این دو راه را می تواند انتخاب کند.

این سه نمونه، با مطالعه این سه واژه در سراسر قرآن با تغییرات دیگری آنها را همسان و هماهنگ می بینیم در تعبیرات گوناگون قرآن پخش می شود. ده ها تعبیر دیگر، تعبیر ضالین و مغضوب علیهم، تعبیر غاوین یعنی گمراهان، مغوین یعنی گمراه شدگان، مکذبین یعنی تکذیب کنندگان بعثت و تعبیرات دیگر. آن برادران و خواهرانی که با قرآن انس دارند، اگر روی این تعبیرات تکیه کنند، سررشته بسیاری از مباحث اجتماعی و سیاسی قرآن را در آنها خواهند یافت.

در مقابل این گروه های معارض سربازان اند. اما یک نکته در اینجا وجود دارد که آن نکته بسیار حائز اهمیت است و آن نکته نقش اندیشمندان و روشنفکران و روشنگران را مشخص می کند و آن نکته این است که وقتی پیامبر مبعوث شد، در مقابل او گروه های گوناگون صف آرایی کردند و ملأ و مترفین و عالمان خودفروخته و دین فروخته با آنچه سلاح و ابزار در اختیارشان بود علیه این بعثت و انگیزه اش بکار بردند، که چگونه پیامبر را شکست خواهند داد؟ تاریخ به ما نشان می دهد که شکست یک بعثت و یا انقلاب قبل و بعد از پیروزی از دو طریق امکان پذیر است. یکی از آن اعمال زور به طرق غیرانسانی. موسی پیامبر را یا ابراهیم پیامبر را به مجازات محکوم می کنند. ابراهیم پیامبر را به مجازات زنده سوختن محکوم می کنند و موسی را به مجازات زندان. پیامبران دیگر را به مجازات هایی از قبیل: سر بریدن، میان درخت گذاشتن و اره کردن و قطع دست و پا و نفی بلد و انواع عذاب ها و شکنجه های دیگر محکوم می کنند. این تهاجماتی که به بعثت ها و انقلابیون در طول تاریخ انجام گرفته اغلب می بینیم در نطفه خفه می شود. در دوران اختناق رژیم پیشین همواره می گفتیم و می شنیدیم و می دیدیم که رژیم در مقابل اینگونه خشونت ها و عذاب ها و مقابله های فیزیکی، زندان انداختن، شکنجه کردن، غالبا آسیب پذیر بود. یک نفر را بازداشت می کردند، به اندازه سعه قدرت اجتماعی او، و شأن اجتماعی او، برای خودشان نارضایتی ایجاد می کردند. او را تبعید می کردند، ناراضی می تراشیدند. در زندان کلاس درس به وجود می آورد. در تبعیدگاه شعله‌ی انقلاب به راه های دور و دوردست کشیده می شد. دستگاه عاجز می ماند. یک نفر را می کشتند، یک شهید درست می شد. دستگاه درمانده بود که چه بکند و رژیم در مقابل انقلابیون مصرّ و پابرجا، آنهایی که با فشار اول و دوم از میدان در نمی رفتند، واقعا رژیم در مقابل این ها درمی ماند، زیرا هرگونه عملی در مقابل آنها، آنها را مقتدرتر و جنبش را برافروخته تر می کرد. این نوع اول که همیشه محکوم به شکست بود. همیشه مردم در مقابل اعمال فشاری که از این نوع انجام می گرفته، عزم و جزم و همت و تصمیم و پایداری بیشتری را پیدا می کردند. لذا ناموفق و ناکامیاب بود.

اما نوع دوم این است که بدون اینکه دستگاه های جبار و پاسداران و نگهبانان دوران طاغوتی و جاهلی، خودشان وارد میدان شوند، ذهن های آگاه و ناآگاه و قابل فریب و انسان هایی را که با این ذهن ها حرکت می کنند و بسیج می شوند را بسیج می کنند که بعثت ها و نبوت ها را در گردابی از هیجان انسان های ناآگاه از بین ببرند و خفه کنند و این طریق موفق است. با این طریق سپاهیان بالقوه بعثت ها به سپاهیان بالفعل طاغوت ها تبدیل می شوند. انسان های معمولی که به طور طبیعی باید در خدمت انقلاب باشند زیرا انقلاب به آنها فایده می رساند و در خدمت آنها است و در کنار آنها است، این انسان ها در خدمت ضدانقلاب قرار می گیرند. چقدر شنیده ایم که افرادی غافل، در رژیم قبل دست اندرکار دستگیری یک مبارز سلحشور مسلح یا غیرمسلح شدند. البته آن روز رژیم هرچه بود، ده برابر جلوه می داد، اما واقعیت هایی هم وجود داشت. بارها می شنیدیم که مردمی ناآگاه و غافل در خدمت کارها و اهدافی که دستگاه رژیم قبل داشت قرار می گرفتند، نیروهایشان را به او می فروختند. و حتی گاهی مجانا در اختیار او بودند. در زمان پیامبران حالت شدت داشت. پیامبر با پیام آزادی انسان و آزادی مستضعفان مبعوث شده بود. اولین گروهی که بایستی به پیامبر بپیوندند، مستضعفین بودند. اما شما تصور می کنید کسانی که پیغمبر را در مکه سنگباران می کردند چه کسانی بودند؟ آیا اشراف مکه خود سنگ به دست می گرفتند و به سوی پیامبر پرتاب می کردند؟ یا اهالی محروم و مستضعفان در اختیار آن نیروهای مقتدر، در استخدام آن افراد خائن و ضدانقلاب قرار می گرفتند و در مقابله با بعثت پیامبر و انقلاب نبوی، دست ها و بازوها و انگشتان جرم و جنایت بودند. قبل از پیروزی تمام انقلاب ها و نیز بعد از پیروزیشان این مسأله وجود داشت، ضد انقلاب در چهره های گوناگون و در جبهه های گوناگونش در مقابل حرکت انقلابی مردم ایران دچار بهت و سرگیجه شده بود. این انقلاب ولوله عظیمی در جهان بوجود آورد و ما معتقدیم که در تاریخ دستگاه ها و شبکه های عظیم جاسوسی شرق و غرب نمی توانستند پیش بینی کنند و حدس نمی زدند که این انقلاب با یک سیستم حزبی منظم هم هدایت نمی شود و فقط با ایمان صادقانه توده های میلیونی مردم و با رهبری قاطع یک رهبر اداره می شود و به پیش می رود، بتواند این چنین به گیجگاه استعمار و استثمار در این منطقه برود. لذا گیج شدند و این انقلاب آنها را از خود بیخودشان کرده و واقعا معادلات سیاسی در سراسر جهان به هم خورد؛ آنچنان که معادلات فکری و ایدئولوژیک در سطح اندیشمندان و متفکران و وابستگان به مکاتب گوناگون اجتماعی به هم ریخت. یک انقلاب بی سابقه، انقلابی که با هیچ یک از فرمول های گفته شده سیاسی تطبیق نمی کرد، به وقوع پیوست. بعد از پیروزی انقلاب همه مبهوت شدند و دشمنان کنار نشستند. دشمنان داخلی، ملأها، مترف ها، طاغوت ها، طاغوتچه ها، حامیان طاغوت ها، پشتیبانان جهانی، حتی ابرقدرت ها هم کنار رفتند، و نگران بودند که چه خواهد شد؟ گذشت زمان و فروکش کردن نسبی شور انقلاب در سطح توده های مردم که البته عوامل گوناگونی داشت، ضدانقلاب را از داخل و خارج تشویق کرد و وادار کرد که نزدیک بیایند شاید بتوانند اغراض ضدمردمی و ضداسلامی خودشان را عملی کنند و جامه‌ی عمل بپوشانند. از چه وسیله ای استفاده کردند؟ چگونه توانستند این اغراض و اطماع و اهداف پلید را در متن کشور انقلابی ما و مردم انقلابی ما پیاده کنند؟ این اغراض مگر چه بود که شما بگویید این اغراض پیاده نشده؟ بنده می گویم این اغراض عملی شده. اغراض ضداستعمار در مملکت ما متأسفانه عملی شده و این حرکت انقلابی مردم است که باید دنباله این تأثیرپذیری انقلاب ما از دشمن انقلاب را ببرد و قطع کند. این اغراض چه بود؟ این اغراض این بود که در درجه اول انقلاب ما را ناکام کند. ناکامی یک انقلاب به چیست؟ شکست یک انقلاب به چیست؟ به این نیست که آن حکومتی که انقلاب بر سر کار آورده با یک کودتا از بین برود و نابود شود. فقط این نیست. یک انقلاب باید بتواند خواسته ها و اهداف خود را قاطعانه، برنامه ریزی شده، طبق ترتیبی که از پیش معین شده یا معین می شود پیاده کند و به عمل نزدیک کند. باید قادر باشد مردم را به انقلاب امیدوار نگه دارد. باید بتواند شور انقلابی را در مردم زنده نگه دارد. و آینده‌ی روشن را در مقابل چشم های نگران مردم مجسم کند. تصور بکنید اگر یک انقلاب قادر به انجام این عمل نباشد و به طور مرحله ای دچار ناکامی بشود، این یک شکست نیست. یک شکست مطلق نیست. اما یک ناکامی نسبی و حتمی است. چگونه ممکن است که یک انقلاب را نگذارند که در این اهداف مرحله ای کامیاب شود؟ با سرگرم کردن، با طرح شعارهای انحرافی، با بسیج توده های مردم در راهی غیر از راهی که انقلاب به آنها نشان می دهد. از خط مستقیم و صراط مستقیم آنها را به چپ و راست منحرف کردن، توده های مردم را از آن خط مستقیمی که انقلاب آنها را به آن دعوت می کرد و می برد دعوت کردن، آنها را به مسائل کوچک مشغول کردن، به مسائل انحرافی سرگرم کردن، به اهداف جزئی و دنیوی ناقابل سرگرم و دل بسته کردن. وقتی مردم به این مسائل دل بسته شدند، وقتی توده های مردم از اهداف درازمدت انقلاب غافل ماندند، انقلاب ناکام شده، البته در مرحله اول ناکامی مطلق نیست. قابل جبران است. اما عقب ماندن را نیز همراه دارد. شتاب لازم را نداشتن است. از اولین روزهای پیروزی انقلاب برای ما مسئله درست کردند. مسائل گوناگون. این مسائل با یک دید انقلابی صادقانه و مخلصانه، جز خیانت از طرف راه اندازان آن مسائل نبود. از دو الی سه روز اول پیروزی انقلاب، کسانی با طرح شعارهای جزئی و صنفی و موضعی و گاهی شخصی، از آن تلاطم یکنواخت و یکسان این اقیانوس خروشان موجی انحرافی ساختند. راهپیمایی راه انداختند. چهارمین روز پیروزی انقلاب بود، حکومت موقت بنا به فرمان امام، زمام امور را به دست گرفته بود. تنها لازم بود همه مطیع حکومت باشند. این به معنای آرمانی بودن و ایده آل بودن آن حکومت نبود و کسی هم چنین ادعایی نداشت. اما لازم بود که اعتبار سیاسی برای آن حکومت حفظ شود. امام فرموده بود که باید از این حکومت اطاعت کنید. و هر که از آن اطاعت نکند اطاعت از خدا نکرده، این به معنای این نبود که بخواهد امضاء بکند بر روی ریز و درشت همه آن کارها و کارهای آن حکومت. صحه گذاشتن بر همه شخصیت های آن حکومت نبود. این به معنای دیگر بود. به معنای لزوم حفظ اعتبار سیاسی آن دستگاهی بود که اداره مملکت را جهت و خط انقلابی به دست گرفته بود. در یک چنین اوضاع و احوالی که در آن قرار داشتیم، عده ای که می بایستی سرباز این انقلاب باشند، از تیپ ها و شخصیت های مختلف که باید در خدمت تداوم این انقلاب باشند راهپیمایی طلبکارانه راه انداختند. تقاضای صنفی و موضعی را عنوان کردند. در میان شور عظیم مردم که همچنان با اشتیاق به فرمان امام و عملکرد امام و گفتار امام حرکت می کردند و راه می رفتند، یک حرف تازه درست کردند. این مربوط به سه چهار روز بعد از پیروزی انقلاب است. و  هنوز ده روز نگذشته بود که عده ای به نام کرد و به نام طرفداران خلق کرد و حقوق کرد مسئله مهاباد را ایجاد کردند. امام فرمان داده بود که باید سربازخانه ها در اختیار دولت باشد. نظامیان زیر نظر دولت باشند، مسئولان نظامی و انتظامی به کارشان بازگردند. دستگاه ارتش همانند یک ماشین بود و ماشین خود به خود گناهی ندارد. کسانی که دکمه این ماشین را می فشردند، او را هدایت می کردند، فرمان او را در دست داشتند و آن را اطراف هدف های ضد انقلاب خود سوق می دادند در زندان های مردم بودند، در گوشه و کناری فراری بودند. به چوبه های اعدام سپرده شده بودند و یا به زودی سپرده می شدند. ارتش به خودی خود گناهی ندارد. امام دستور داد که باید ارتش بماند. پادگان ها بمانند. در عین فرمان امام به پادگان مهاباد حمله کردند و وسایل آن را به غارت بردند و به طرف فرمانده تیراندازی کردند. او را مجروح کردند و فاجعه بوجود آوردند. مسئله خونین کردستان، این حرکت خون آلود تأسف بار از آن روز که شروع شد هر خواسته حقی هم که بود، محکوم بود. و بعد هم خواهم گفت که خواسته هایی که مطرح می شد، خواسته هایی تماما حق نبود و آمیخته از حق و ناحق بود. ما پیش از پیروزی انقلاب توانستیم تمام ملت «ما» یعنی همه ملت، توانستیم از خواسته های موضعی و صنفی و محدود و مقصور به یک قشر صرف نظر کنیم و در خواسته های کلی گرد هم آییم. توانستیم یک واحد ایجاد کنیم. توانستیم یک مشت گره کرده ای بسازیم که بر روی مغز هر دستگاهی فرود می آمد سقوط می کرد و دلیلش هم این است که بر روی مغز مقتدرترین دستگاه نظامی و سیاسی عالم یعنی امپریالیزم امریکا فرود آمد و او را به زانو در آورد. لازم بود که این مشت، این مشت گره کرده برای کوبیدن های پیاپی بعد، باز بشود. لازم بود از هم جدا نشوند. این چه کسی را می طلبید؟ این می طلبید کنار گذاشتن خواسته ها و اهداف و مواضع موضعی و قشری و مرحله ای مسئله ها را. از الآن، از همین جا شروع می کنیم. از کردستان به ترکمن صحرا و باز به کردستان و از آن طرف آذربایجان غربی، فلان کارخانه به فلان مزرعه، به فلان دانشگاه، به فلان مدرسه و به متن اجتماع. در بعضی از گوشه و کنارها و به دعواهای قبیله ای و به اختلافات، چه کسی از این اختلافات سود می برد؟ آن کسی که می خواست انقلاب به اهداف خود نرسد. آن کسی که می خواست انقلاب در اولین گام های خود کامیاب نشود. آن کسی که می خواست این انقلاب در طول سال های آینده تجربه تلخی برای مردم سایر کشورهای منطقه و برای مسلمانان عالم و برای مردم ما بشود. یک حادثه ناکام، یک انقلاب شکست خورده و مفتضح و عقب رانده شده کافی است که ده ها سال مردم را، انسان ها را در آن منطقه و در مناطق دیگر اسیر و زمینگیر کند. آنها این را می خواستند. البته آنها موفق نشدند. آنها نتوانستند شور انقلابی را از ما بگیرند. آنها نتوانستند این کوره را خاموش کنند. کم کردند، اما نتوانستند از بین ببرند. کم کردند، اما اینجا هم معادلات و فرمول های سیاسی آنها غلط از آب در آمد. اینجا هم یک عنصر اصیل موجود در بافت ذهنی این جامعه را ندیده گرفتند. اسلام را، ایمان قلبی مردم را، رهبری پیامبرگونه یک امام را، این ها را نتوانستند ببینند. خوشبختانه شکست خوردند. اما کار خودشان را، کوشش خودشان را کردند و به نتیجه رسیدند. لشکر آنها چه کسی بود؟ اینجا است که آن درس اسلامی مربوط به نبوت ها و بعثت ها به کارمان آمد. چه کسی توانست با انقلاب این طور پنجه درافکند؟ چه کسی توانست بعد از پیروزی انقلاب همان نقشه ها را که قبل از پیروزی انجام می شد، باز هم انجام بدهد؟ باز می گردیم به قرآن. ملأ، مترفین، احبار و رهبان. در درجه اول به صورت طاغوت ها و طاغوتچه ها و توده مردم مستضعف، توده مردم ناآگاهی که آن دشمنان آگاه می توانند از ناآگاهی آنها سوء استفاده بکنند. برادران کرد ما در منطقه، برادران بلوچ ما در منطقه بلوچستان، برادران ترکمن ما در منطقه ترکمن صحرا، شما فکر می کنید این ها چه دلیلی دارد که با جمهوری اسلامی کنار نیایند؟ چه دلیلی دارد راه کلی این انقلاب را که بزرگترین انقلاب سده های اخیر بوده، نتوانند تحمل بکنند؟ چه دلیلی دارد؟ مگر این ها مستضعف نیستند؟ مگر این انقلاب، انقلابی در کنار مستضعفین نیست؟ مگر آنها مسلمان نیستند و مگر این انقلاب، انقلاب اسلامی نیست؟ وضعیت آنها، وضعیت همان توده محروم و ناآگاهی است که دشمنان صدر اسلام می توانستند آنها را در جهتی غیر از جهت اهداف انقلاب بسیج کنند. لذا شما می بینید که آگاه ترین و مسلمان و مؤمن ترینشان همچنان مقاومت کردند. الآن در تمام این مناطقی که به دست دشمن آتش جنگ بر افروخته شده بود و می خواهند که برافروخته بشود و برافروخته بماند، در تمام این مناطق قشرهای عظیمی از مردم که با آگاهی های نسبی همراه بودند، در مقابل همه این توطئه ها مقاومت کردند. این حقیقت قضیه است که ما باید آن را بدانیم. شعارهای موضعی و مرحله ای را مطرح می کنند. استضعاف و استعباد خلق کرد را مطرح می کنند. مگر کسی منکر این است؟ مگر در ایران یک اقلیت مستضعف وجود دارد؟ در ایران یک اقلیت مستضعف وجود نداشت. در ایران یک اکثریت مستضعف وجود داشت. جز آن افراد معدودی، خاندان های معدودی، قشرهای بسیار معدودی در جامعه، بقیه مردم همه مستضعف بودند. مگر مردم کردستان محروم تر از جنوب خراسان اند؟ مگر کسی می تواند بگوید که مردمی که در بلوچستان، لااقل در بخشی از بلوچستان هستند مستضعف تر و محروم تر از همه ایران اند؟ مگر آنهایی که به فرمایش امام در یکی از گفتارهایشان، جنوب تهران با آن وضع رقت بار زندگی می کنند، این ها زندگی مرفهی دارند؟ مردم مستضعف بودند. آنهایی که زندگی مرفهی داشتند، از لحاظ مادی شکمشان پر بود. ده ها نکته اشکال و ایراد و نابسامانی دیگر در زندگی شان بود. البته معلوم است آنهایی که رنج مادی داشتند مقدم اند، مستضعف ترند، محروم ترند، اما آنها در منطقه کردنشین که فقط نبودند. آنها در سراسر ایران پخش بودند. چرا باید یک خواسته به حق که محصول پنجاه سال طغیان و جباری خاندان پهلوی است، آنچنان مطرح بشود که با انقلابی که علیه این خاندان به راه افتاده معارضه بکند؟ این کار را چه کسی جز ضدانقلاب می تواند بکند؟ این شعارهای انحرافی را چه کسی می تواند طرح بکند؟ جز آن کسانی که این انقلاب، بنیان آنها را برمی گرداند؟ و این حقیقتی است که روشنگران ما، روشنفکران ما، مسئولان ما، جوان های مسئول، انسان های مؤمن، انسان هایی که مانند حواریون عیسی در کنار بعثت نبوی پاسداران این بعثت هستند، موظف اند که به مردم بلوچستان بگویند، به توده های محروم بگویند، آن دستگاهی که این انقلاب را به راه انداخت برای این به راه انداخت که شما و امثال شما از زیر ستم خلاص بشوید. آن انسان های دل سوخته ای که جان هایشان را در راه خدا بی دریغ نثار کردند، برای این نثار کردند که زنجیر استعباد و بندگی را که بیشتر بر دست و پا و گردن شما بود بگسلند. جوانان ما در دانشگاه های سراسر ایران، در مدارس حوزه های علمیه، در سطح بازار، در مدرسه ها، چیزی برای خودشان نمی خواستند. برای خودشان چیزی نمی طلبیدند، نفع مادی در نظر نداشتند، آنهایی که در این خیابان ها، جانشان و خونشان را دادند و آسفالت خیابان ها را با خونشان رنگین کردند و نترسیدند و گفتند و اقدام کردند و تا آخرین نفس ایستادند، آنها برای آزادی خلق کرد و خلق بلوچ و خلق ترکمن و بقیه اقوام محروم ایران تلاش می کردند. آن جوانان همین پاسداران هستند. آن جوانان همین جوانان جهاد سازندگی هستند. آن جوانان همین جوانان دانشجویی هستند که امروز حرکت می کنند، اقدام می کنند، کمک می کنند، به اطراف ایران مسافرت می کنند، این کدام دست جنایتکار و جنایت باری است که چهره ها را این گونه تغییر می دهد؟ آن کسانی که امروز در مناطق دور افتاده ای از قبیل بلوچستان، فریاد کمک و حمایت از خلق بلوچ را سر می دهند، آن قدر جرأت و جسارت و فداکاری نداشتند که وقتی کسانی از انقلابیون به آنجا تبعید می شد یا به زندان می افتاد، او حتی یک سلام بکند. آن قدر فداکاری نداشتند که در حزب منحله رستاخیز که شعبه ساواک بود عضو نشوند. آن قدر جرأت نداشتند که فداکاری خودشان را نسبت به دستگاه رژیم هر روز و هر ساعت تکرار نکنند. امروز آنها هستند که به طرفداری از خلق بلوچ حرف می زنند و اعلامه می پراکنند. مردم باید آگاه باشند! من روز اولی که در این مجلس آمدم، از اولین هفته ای که این جلسه هفتگی در حضور شما برادران و خواهران عزیز شروع شد، نقش روشنفکر را و نقش ممتازترین قشر روشنفکر، یعنی قشر دانشجو را آن روز گفتم. امروز هم مثل پریروز، نه مثل دیروز، نقش شما نقش روشنگری است. امروز هم باید تبیین کنید و روشن کنید حقایق را. امروز هم باید ذهن های ناآگاه را بسیج کنید. روزی بود که این تببین ها، این روشنگری ها، این افشاگری ها، کار خود را کرده بود. مردم در خیابان ها مثل برگ خزان روی زمین می ریختند. آن روز شما هم دیگر نقش روشنگری لازم نداشتید و مردم روشن، روشن بودند. شما هم لازم بود که به گروه های فداکار مردم بپیوندید و خونتان را با خون مردم مخلوط کنید و کردید. دانشگاه این کار را کرد، دانشجو این کار را کرد، طلبه این کار را کرد، قشر ممتاز روشنفکر با مردم مخلوط شد، از مردم شد و در راه مردم حرکت کرد و جانش را هم در آن راه داد. آن دیروز بود. آن دیروز پیش از پیروزی انقلاب بود. امروز شما به نقش اصلی خودتان برگشتید، به نقش پریروز خودتان، نقش روشنگری. امروز مردم باز احتیاج به توجیه دارند. امروز احتیاج به روشنگری و افشا دارند. امروز مردم در معرض تطاول دست های جنابت بار و خیانتکار عمّال امپریالیزم هستند. امروز دستگاه های تبلیغاتی با تکیه بر خواست های کوچک و ضعیف، با تکیه بر احساسات و عواطف مردم دوردست، و ذهن های دوردست در صدد آن هستند که این حالت یکپارچگی را از مردم ما بگیرند و انقلاب را از داخل به آن صورت ناکام کنند. پس امروز باز نوبت شما است. امروز باز روشنگری و افشای حقایق بزرگترین و مقدس ترین رسالت دانشجو است.

از خداوند متعال خواستاریم که برادران و خواهران ما را در این راه موفق کند.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

sokhanrani-montasher-nashodeh-az-rahbar-2

 

***

سوال و جواب

سوال: مگر در آیین نامه سپاه پاسداران نیامده که اگر شخصی وابسته به حزب یا گروهی باشد نمی تواند فرمانده یا مسئول سپاه باشد، پس چرا شما که وابسته به حزب جمهوری اسلامی هستید بر خلاف آیین نامه به این سمت انتخاب شده اید؟

آقای خامنه ای: اولا اگر در این مورد ایرادی باشد مستقیما به عهده کسی است که این انتصاب و گزینش را انجام داده و می دانید که این انتصاب یا توسط شخص امام انجام گرفته و یا به وسیله‌ی شورای انقلاب و آیین نامه مربوط به سپاه پاسداران را هم شورای انقلاب تصویب کرده است. البته من دقیقا نظرم نیست که چنین چیزی در آیین نامه هست یا نه ولی امکان بودن این ماده هم هست. اما تنها چیزی که مهم و قابل ذکر است این است که سپاه پاسداران متعلق به شخص و یا گروه و حزبی خاص نباید باشد بلکه در خدمت مردم، انقلاب، و در خدمت خواست های عمومی مردم باید قرار گیرد و آیین نامه نیز باید بر طبق همین موضوع طرح و تصویب شود.

و اگر چنانچه چنین چیزی هم در آیین نامه باشد با توجه به این که “وحی منزل” نیست و می تواند طبق مصالح کار آن سازمان و آن واحد شکل تکامل بیشتری پیدا کند. بی گمان آنچه که امروز واقع شده از نظر من و دستگاه هایی که این گزینش را انجام داده اند چنین ایجاب نمی کرد که سپاه در خدمت جمع خاصی قرار گیرد. ما این را قولا و عملا و با تاکید فراوان به همه گفتیم. از برادرانی که در خدمت سپاه هستند که نه فقط در رده های بالا بلکه در رده های متوسط و پایین هم سپاه نباید در هیچ یک از ارگان های خودش و به وسیله هیچ یک از وابستگان خودش در خدمت جریان های اختصاصی و خصوصی قرار گیرد. بنابراین از این جهت باید خاطر آن خواهر یا برادری که این سوال را طرح کرده اند باید آسوده باشد که سپاه همچنان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است.

سوال: برنامه های سپاه پاسداران در آینده چه خواهد بود؟ آیا سپاه با ارتش رابطه نزدیک دارد یا خیر؟

آقای خامنه ای: این در حقیقت دو سوال است. سپاه پاسداران انقلاب در آینده باید بر طبق آن برنامه ای پیش رود و توسعه پیدا کند که منظور اصلی آن برنامه تشکیل این سپاه باشد. سپاه پاسداران چرا بوجود آمد؟ همه احساس می کردند که در آن شرایط، شرایطی که انقلاب برای مردم ما پیش آورده بود نیاز به این نیروهای جوان و مومن و این نیروهایی که در طول سال ها و ماه ها در خدمت انقلاب بوده اند، باز هم برای پاسداری از این انقلاب که بی گمان مورد حمایت فراوان ضدانقلاب قرار خواهد گرفت استفاده شود.

این ارگان به معنی واقعی کلمه باید پاسداری از انقلاب کند یعنی در مقابل ضدانقلاب، توطئه ها، فعالیت ها و عملیاتش بتواند مقاومت کند و بتواند آنها را نابود کند توطئه ها را از بین ببرد طبیعی است که به یک مقدماتی احتیاج دارد به کارآئی احتیاج دارد به بینش سیاسی، ایدئولوژیک و پختگی افراد احتیاج دارد، به کمیت و استعداد نفرات و به کیفیت کارآئی و بالا بودن آن کیفیت احتیاج دارد و ما برای این مسائل برنامه ریزی کرده ایم. البته امام رهنمودهای کلی سپاه را هم در گذشته و هم در این اواخر بیان فرمودند و گفتند: که سپاه پاسداران باید به ایدئولوژی بپردازد. این فقط یک واحد رزمنده نیست، واحد رزمنده ای است که در خط سیاسی ایدئولوژی اسلامی حرکت کند.

بنابراین در این کشور و در این جامعه وجود یک چنین ارگان انقلابی، و رزمنده حتما لازم است و شما می بینید که ضرورت این ارگان را از آنجا می توان فهمید که در هر نقطه ای که ضدانقلاب در آنجا دست و پای گسترده ای دارد وجود سپاه پاسداران برای آنها مزاحم است و به عنوان خاری در چشم آنها است و لذا این است که خواسته ضدانقلاب در هر نقطه آشوب زده ای برچیدن سپاه پاسداران است. سپاه پاسداران برای مردم مناطق، امنیت آورده است. جاده ها را توانست امن کند هم از دزدها و اشرار حرفه ای و هم از عناصر ضد انقلاب که کوشش می کردند با ایجاد ناامنی از جمله ناامنی های جاده ها و شهرها، مقدمات ناآرامی های سیاسی را فراهم کنند. سپاه در مقابل این ها بازوی مسلح مردم و بازوی مسلح این انقلاب بود که با دادن جان بهترین فرزندانش این مسئولیت را انجام داده، در عین حالی که این ها فقط اعلامیه و شعار دادند.

ما ادعا نمی کنیم که سپاه پاسداران از عناصر و افراد بی عیب و یا سازمان بی عیبی می باشد. ما چنین ادعایی نداریم ولی در این جهت گام برمی داریم که سپاه را کم عیب تر و با برنامه ریزی دقیق به آن انضباط بدهیم.

سوال بعدی این بود که سپاه با ارتش همکاری نزدیک دارد یا خیر؟ در مناطق عملیاتی و بسیاری از جاها سپاه با ارتش همکاری دارد. ولی این دو ارگان آنچنان که شایسته و ضرورت این زمان است با یکدیگر هماهنگ نیستند و این بر اثر اشکالاتی است که وجود دارد. واقعیت هایی است که قابل انکار نیست. اگر چه ان شاء الله قابل تغییر است. هماهنگی بین این دو ارگان صد در صد نبوده است. بعضی جاها بسیار خوب بوده که ما رفته و دیده ایم. فرمانده سپاه و فرمانده ارتش با همدیگر با همفکری و همگامی کار می کنند و بسیار هم خوب بوده بعضی جاها هم بی تفاهمی هایی بوده که امیدواریم در خط تفاهم گام بردارند.

سوال:  چرا با وجود عضویت افراد مسلمان و مبارز و متعهدی همچون جلال الدین فارسی و دکتر عباس شیبانی و خود جنابعالی در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی کسی چون دکتر بهشتی را دبیر حزب جمهوری اسلامی کرده اید؟

بهتر نبود تجدید نظری بکنید تا حزب بتواند خودش را انقلابی بکند؟

آقای خامنه ای: در جلسه انتخاب دبیرکل حزب ۲۷ یا ۲۸ نفر از ۳۰ نفر عضو شورای مرکزی حزب حضور داشتند و در نتیجه ایشان با رأی یک نفر به دبیرکلی انتخاب نشد بلکه همه به اتفاق آراء منجمله خود من و آقایان فارسی و شیبانی هم به ایشان رأی دادیم و تنها خود ایشان رأی سفید دادند. اگر شما واقعا سه نفری را که در سوالتان آورده اید (خامنه ای، فارسی و شیبانی) چهره های موجه و مقبولی می دانید و به قول خودتان آنها را به انقلابیگری و امانت و صداقت می شناسید چرا شما تشخیص ما را که آقای دکتر بهشتی از ما شایسته تر هستند قبول نمی کنید؟ چرا تشخیص خودتان را در مورد شخصیتی مثل آقای دکتر بهشتی بر تشخیص برادرانتان (که شما آنها را قبول دارید) ترجیح می دهید؟ شما این تشخیص دسته جمعی خواهران و برادرانی که در آن جلسه حضور داشتند به تشخیص خودتان ترجیح بدهید.

سوال: شنیدیم که شورای انقلاب به دیپلمه های بیکار وام کشاورزی و صنعتی می دهد. آیا فکر می کنید دیپلمه ای که دوازده سال صرفا برای نمره گرفتن پشت میز نشسته و حتی نمی تواند بیل هم دستش بگیرد چطوری می تواند این کار بزرگ را انجام دهد؟

آقای خامنه ای: البته کشاورزی تنها به معنای بیل دست گرفتن نیست ممکن است که ما کشاورزی را فرض کنیم که دیپلمه باشد بیل هم لازم نداشته باشد و کار کشاورزی هم بکند بعدا خواهید دید که دیپلمه ای که بخواهد کار کند می تواند. دیپلمه هایی بوده اند که از شورای انقلاب و یا دولت زمین گرفته اند و کار کرده اند و بازده کارشان هم خوب بوده، از طرف دیگر امروز مملکت ما در ردیف اولین نیازهایش احتیاج به کار، ابتکار و فعالیت های خوبی دارد و این همه را جوان ها و در میان جوان ها باسوادها که شما می گویید دوازده سال برای نمره درس خوانده اند بایستی عهده دار شوند.

سوال: با توجه به ماهیت رفرمیستی و سیاست گام به گام آقای بازرگان و در خط انقلابی امام نبودن ایشان و با توجه به اینکه سخنگوی دولت ایشان عامل سیا از کار در آمد، چرا باز اینگونه اشخاص در شورای انقلاب شرکت دارند و شرکت ایشان آیا به گفته امام بوده و یا غیر؟

آقای خامنه ای: البته ادعاهای فوق، عقیده سوال کننده است. خود آقای بازرگان بر این عقیده اند که هم انقلابی و هم در خط امام می باشند. ایشان را امام به ریاست دولت برگزید. شما اگر چنانچه اعتراض دارید که چرا ایشان در شورای انقلاب هستند ناگزیر باید اعتراض داشته باشید که چرا برای دولت به وسیله امام برگزیده شدند. هر جوابی آنجا دارید اینجا هم همان جواب را داشته باشید. ما معتقدیم که آقای بازرگان با همه صداقت و امانت، دیانت و پاکی مبرا از اتهامات گوناگون فردی نبودند که در پایه یک رئیس دولت، برای انقلابی باشند که امام خمینی رهبر آن انقلاب هستند. آنکس که در رأس دولتی که امام با آن منش و خط کوبنده انقلابی بی نظیر بوجود می آورد، قرار می گرفت، از نظر ما هم بایستی انقلابی و قاطع تر از آقای مهندس بازرگان باشد. اما با این حال امام که خودشان هم در شناخت اشخاص و افراد سابقه دار کمتر از ما بهر حال شناخت نداشتند و به احتمال فراوان خیلی بیشتر از ما شناخت داشتند و خود امام هم ایشان را برگزیدند.

آقای مهندس بازرگان در خط انقلابی قاطعانه قرار ندارند. اما دارای نقاط قوت و امتیاز بسیار هستند که شاید یکی از عوامل و انگیزه های کسانی که ایشان را به نخست وزیری پیشنهاد کردند و امام برگزیدند، همین بود. ادعای دیگری که امیر انتظام عامل “سیا” بود این ادعا هنوز در مرحله اتهام است و ثابت نشده است. اسناد به دست آمده توسط برادران ما اسنادی است که باید در محاکم صالحه به مورد بررسی قرار گیرد، نه به صورتی که ما بتوانیم روی آن به طور قاطع ادعا بکنیم.

ما امروز در کنار همه احساسات تند و هیجانات انقلابیمان احتیاج به موازین و ضوابط اخلاق اسلامی داریم و تا تشکیل نشدن یک دادگاه صالح نباید قاطعانه حکم کنیم.

سوال: چرا شورای انقلاب قاطعانه و صریح اصلاحات ارضی را شروع نکرده و از آقای اصفهانی قاطعانه پشتیبانی نمی کند؟

آقای خامنه ای: حتما این برادر یا خواهر سوال کننده نمی داند که آقای اصفهانی عضو تشکیلات وابسته به شورای انقلاب می باشد. وزیر کشاورزی که آقای اصفهانی را دعوت به همکاری نموده خود عضو شورای انقلاب است. بنابراین شورای انقلاب در این مورد ذی سهم است. هر کاری که فردی در یک ارگانی انجام می دهد، در واقع آن کار عمل یک فرد نیست کار آن ارگان و جمع کار ارگان های مادر است. شورای انقلاب در کمیسیون های مربوط به کشاورزی طرح های کشاورزی را بررسی نموده و طرح ها در مراحل آخر است و به زودی تقسیم اراضی به صورت اسلامی، درست و قاطعانه عمل خواهد شد.

سوال: راجع به حزب جمهوری اسلامی و اینکه می گویند این حزب، حزب تک رو است کمی توضیح دهید.

آقای خامنه ای: البته من نمی خواستم از این تریبون درباره حزب جمهوری اسلامی استفاده کنم و توضیح دهم. فعلا هم سعی می کنم در کمترین مدت زمان به این سوال جواب دهم. اولا حزب تک رو به چه معنی است؟ حزبی که بیشترین افراد را در میان شغل ها و اصناف و گروه ها دارد، به کار بردن این واژه چگونه صفتی برای این حزب می تواند باشد؟ وقتی توده های مردم می توانند وابسته به حزبی شوند، به آن حزب نمی توان گفت «تک رو» و علاوه بر این حزب جمهوری عملا ثابت کرده که این جور نیست و در راهپیمایی ها و جلسات حزب ستادی تشکیل داده و از دیگر احزاب و گروه ها دعوت به شرکت نموده و بعدا نام خود را در ردیف دیگر احزاب و گروه ها در جراید اعلام نموده، آیا این دلیل بر تک روی است؟

سوال: مکررا به وسیله مطبوعات گزارش رسیده که عوامل مزدور بعث عراق به پشتیبانی تانک و اسلحه های خود به مرزهای کشورمان حمله کرده است. عکس العمل شورای انقلاب چه بوده است؟

آقای خامنه ای: اولا عوامل بعث عراق با توپ و تانک به مرزها حمله نکرده اند. چون گستاخی و جرأت چنین کاری را ندارند. طبق گزارش هایی که به ما رسیده عوامل نفوذی عراق در مرزها وارد و دزدانه تجاوز کرده اند (نه با توپ و تانک). در چندین مورد هم نیروهای نظامی پاسخ متقابل دادند و خواهند داد. اما اینکه چرا شورای انقلاب عملا ردی انجام نداده، رد شورای انقلاب به صورت عملی چگونه است که شما مطلع شوید؟ ارگان های زیر نفوذ شورای انقلاب مسئول این کار هستند. ارتش، سپاه پاسداران و شهربانی و ژاندارمری همه مسئول هستند و شورای انقلاب به آنها دستور می دهد. کمیسیون های متعددی روی این مسئله کار می کند. بسیاری از کسانی که در مرز نفوذ کرده اند دستگیر شده اند. مبالغی پول عراقی و سلاح از آنها به دست آمده است که سلاح ها همگی مورد استفاده برادران ما قرار گرفته است.

سوال: کسانی که با فئودال ها همکاری دارند و مانع اعمال انقلابی می شوند چرا افشاء و محاکمه نمی شوند؟

آقای خامنه ای: به نظر من باید به جای محاکمه عناصری که با فئودال ها همکاری دارند بهتر این است که دستگاه های مسئول در مقابل کارشکنی های این عناصر اعمال مثبت خود را تحکیم بخشند و طرح های خود را قاطعانه تر عمل کنند. فکر می کنیم این اقدام مؤثرتر خواهد بود.

سوال: افراد غیرمسئول که مانع کار دادگاه های انقلابی می شوند و عناصر خائن را تبرئه و یا تخفیف می دهند چرا این افراد را افشا و محاکمه نمی کنید؟

آقای خامنه ای: نخست باید دید منظور از عضو غیر مسئول چیست، عضو دادگاه قطعا یک عضو مسئول است. آن کس که آدمی کثیف و مجرم و به قول شما خائن را تبرئه می کند، اگر عضو دادگاه نیست چنین حقی ندارد و چنین امکانی ندارد که کسی را تبرئه کند و اگر عضو دادگاه است فردی است مسئول. چگونه نام غیر مسئول بر او می گذارند اما اینکه در بعضی دادگاه ها افرادی تبرئه می شوند و شما فکر می کنید یا احساس می کنید که این افراد نباید تبرئه شوند در مقابل این احساس نباید با چنین عناوینی برخورد کرد. در دادگاه ها طبق موازین شرعی عمل محاکمه انجام می شود و اتهام در این دادگاه ها باید محرز شود. اگر کسی به من یا شما گزارش می دهد که فلان شخص طرفدار فئودال است، این گزارش صرفا نمی تواند برای دادگاه مدرکی برای محاکمه باشد. دادگاه باید طبق ضوابط باشد و طبق مدارک و شواهد عمل کند و سپس رأی دهد که این جرم چه هست و چقدر مجازات دارد. احتمالا ممکن است دادگاه هایی در این مورد قصور ورزند اما علاج این کار صرفا افشاگری نیست علاج آن این است که باید تحقیق کرد که کدام عنصر نابابی در کدام دادگاه مانع اجرای حق و عدالت می شود او را به مقام مسئول اطلاع دهند. اگر برای مسئول روشن شود که فلان شخص ناباب است، فکر نمی کنیم اصراری بر ماندن او داشته باشد.

سوال: آیا رهبری دارای قدرت اجرایی است یا نه؟ اگر پاسخ سوال فوق مثبت است، پس چرا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبحث رهبر، شورای رهبری را در فصلی جدا از قوه مجریه آورده است؟

آقای خامنه ای: علتش این است که قوه مجریه اصطلاحا به همان دستگاه های اجرایی دولتی گفته می شود که رهبر جزو دستگاه های اجرایی دولتی نیست. رهبر یک مقامی ما فوق دستگاه های اجرایی است.

بنابراین علت این که در فصل نیروهای مجریه بحث رهبری نیامده، این است که وی فوق دستگاه های مجریه است و دستگاه مجریه اصطلاحا به دولت و ارگان های دولتی گفته می شود.

سوال: برای پیشبرد انقلاب یکی از مسائلی که بایستی دولت انقلابی به آن توجه داشته باشد، وضعیتی است که بروکرات ها و تکنوکرات ها بوجود آورده اند و در همه جا نفوذ دارند. چرا برای تداوم انقلاب دست این ایادی شیطانی را قطع نمی کنند. و هر روز بیشتر پا می گیرند؟

آقای خامنه ای: شما می دانید که به وجود عوامل و عناصر تکنوکرات برای اداره هر مملکت احتیاج و نیاز است. اگر تکنوکرات، تکنوکرات خائنی است به جرم خیانتش بایستی محاکمه بشود. و اگر خائن نیست و خادم است مثل بسیاری از کسانی که در سازمان های اجرایی مشاغل حساسی را بر عهده دارند و اداره می کنند، هیچ دلیلی ندارد که ما او را کنار بگذاریم.

کاری که یک انقلاب انجام می دهد عبارت از این است که به عمل همه آن بروکرات ها و تکنوکرات ها جهت و خط انقلابی بدهد. این گرفتاری است که در همه انقلاب های دنیا هست.

مبارزه با عناصر انقلابی که فرصت نکردند در کارهای اجرایی آزمایش کافی و آزمودگی کافی به دست بیاورند آنها به ثمر می رسانند. وقتی مبارزه به ثمر رسید آن وقت نوبت کار آزموده ها، و همین تکنوکرات ها و به قول شما بروکرات ها است که بیایند و کارها را اداره کنند اما نیروهای انقلابی و عناصر انقلابی بایستی در رأس کارها قرار داشته باشند تا کاری که به وسیله این ماشین های جاندار، یعنی همین بروکرات ها و تکنوکرات ها انجام می گیرد به درستی و در خط انجام بگیرد. و این بنابراین مانعی ندارد.