به مناسبت سالروز شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع) بخشی از بیانات رهبر انقلاب درباره سال آخر زندگی امام رضا(ع) را تقدیم می کنیم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی مبارکه نا؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی هایی متعدد از زندگانی سیاسی مبارزاتی اهل بیت(ع) سخن گفته است. این بیانات ارزشمند در کتابی با عنوان انسان ۲۵۰ساله گردآوری شده که مطالعه آن بسیار مفید فایده است. به مناسبت سالروز شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع) بخشی از این بیانات را تقدیم می کنیم:

يك سال پس از اعلام وليعهدی وضعيت چنين است.

مأمون، علی بن موسی(ع) را از امكانات و حرمت بی حد و مرز برخوردار كرده است، اما همه میدانند كه اين وليعهد عالی مقام در هيچ‌يك از كارهای دولتی يا حكومتی دخالت نمی‌كند و به ميل خود از هر آنچه به دستگاه خلافت مربوط میشود روگردان است و همه میدانند كه او وليعهدی را به همين شرط كه به هيچ‌كار دست نزند قبول كرده است.

مأمون چه در متن فرمان ولايتعهدی و چه در گفته ها و اظهارات ديگر، او را به فضل و تقوا و نسب رفيع و مقام علمی منيع ستوده است و او اكنون در چشم آن مردمی كه برخی از او فقط نامی شنيده و جمعی به همين اندازه هم او را نشناخته و شايد گروهی بغض او را همواره در دل پرورانده بودند، به عنوان يك چهره درخور تعظيم و تجليل و يك انسان شايسته خلافت كه از خليفه به سال و علم و تقوی و خويشی با پيغمبر، بزرگتر و شايسته تر است شناخته اند.

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شيعی خود را به خود خوشبين و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلكه حتی علی بن موسی(ع) مايه امان و اطمينان و تقويت روحيه آنان نيز شده است، در مدينه و مكه و ديگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی بن موسی(ع) به تهمت حرص به دنيا و عشق به مقام و منصب از رونق نيفتاده بلكه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستايشگران پس از ده ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است.

كوتاه سخن آنكه مأمون در اين قمار بزرگ نه تنها چيزی به دست نياورده كه بسياری چيزها را از دست داده و در انتظار است كه بقيه را نيز از دست بدهد. اينجا بود كه مأمون احساس شكست و خسران كرد و درصدد برآمد كه خطای فاحش خود را جبران كند و خود را محتاج آن ديد كه پس از اينهمه سرمايه گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی ناپذير دستگاه های خلافت يعنی ائمه اهل بيت عليهم السلام به همان شيوه ای متوسل شود كه هميشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، يعنی قتل.

بديهی است قتل امام هشتم پس از چنان موقعيت ممتاز به آسانی ميسور نبود. قراین نشان میدهد كه مأمون پيش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به كارهای ديگری دست زده است كه شايد بتواند اين آخرين علاج را آسانتر به‌كار برد، شايعه پراكنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله اين تدابير است. به گمان زياد اينكه ناگهان در مرو شايع شد که علی بن موسی همه مردم را بردگان خود میداند جز با دست اندر كاری عمال مامون ممكن نبود.

هنگامی كه اَبی صلت اين خبر را برای امام آورد، حضرت فرمود: «بار اِلها، ای پديدآورنده آسمانها و زمين، تو شاهدی كه نه من و نه هيچ‌يك از پدرانم هرگز چنين سخنی نگفته ايم و اين يكی از همان ستم هایی است كه از سوی اينان به ما میشود.»

تشكيل مجالس مناظره با هر آن كسی كه كمتر اميدی به غلبه او بر امام میرفت نيز از جمله همين تدابير است. هنگامی كه امام، مناظره‌كنندگان اديان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منكوب كرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پيچيد، مأمون درصدد برآمد كه هر متكلم و اهل مجادله ای را به مجلس مناظره با امام بكشاند، شايد يك نفر در اين بين بتواند امام را مجاب كند.

البته چنان‌كه میدانيم هر چه تشكيل مناظرات ادامه می‌يافت قدرت علمی امام آشكارتر میشد و مأمون از تأثير اين وسيله نوميدتر. بنابر روايات، يك يا دوبار توطئه قتل امام به وسيله نوكران و ايادی خود را ريخت و يك‌بار هم حضرت را در سرخس به زندان افكند، اما اين شيوه ها هم نتيجه ای جز جلب اعتقاد همان دست اندركاران به رتبه معنوی امام را به بار نياورد، و مأمون درمانده تر و خشمگين تر شد.

در آخر چاره ای جز آن نيافت كه به دست خود و بدون هيچگونه واسطه ای امام را مسموم كند و همين كار را كرد و در ماه صفر دويست و سه هجری يعنی قريب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدينه به خراسان و يك سال و اندی پس از صدور فرمان وليعهدی به نام آن حضرت، دست خود را به جنايت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلود. اين گذری بر يكی از فصلهای عمده زندگينامه سياسی ۲۵۰ساله ائمه اهل بيت عليهم السلام بود كه اميد است محققان و انديشمندان و كاوشگران تاريخ قرن های اوليه اسلام همت بر تنقيح تشريح و تحقيق هر چه بيشتر آن بگمارند.